گفتوگو با امیر فرضاللهی به بهانه اکران فیلمهایش در گروه هنر و تجربه
نشان دادم که رانندهها چگونه به دنیا نگاه میکنند
گروه هنر و تجربه از زمان شکلگیریاش تاکنون توانسته فضای مناسبی را برای نمایش آثار فیلمسازان جوان به وجود بیاورد. این گروه سینمایی در نخستین روزهای فعالیتش روی نمایش آثار خاص تمرکز کرد. از این رو اکران فیلمهای مستند را هم در برنامههایش گنجاند. شاید بسیاری از کارشناسان و فعالان سینمای ایران تصور هم نمیکردند که فیلمهای این گروه با اقبال عمومی روبهرو شود و به سرعت جایگاه قابل توجهی در بین مخاطبان پیدا کند. این اتفاق اما رخ داد و حالا گروه هنر و تجربه نقش مهمی در سینمای ایران بازی میکند.
گروه هنر و تجربه از زمان شکلگیریاش تاکنون توانسته فضای مناسبی را برای نمایش آثار فیلمسازان جوان به وجود بیاورد. این گروه سینمایی در نخستین روزهای فعالیتش روی نمایش آثار خاص تمرکز کرد. از این رو اکران فیلمهای مستند را هم در برنامههایش گنجاند. شاید بسیاری از کارشناسان و فعالان سینمای ایران تصور هم نمیکردند که فیلمهای این گروه با اقبال عمومی روبهرو شود و به سرعت جایگاه قابل توجهی در بین مخاطبان پیدا کند. این اتفاق اما رخ داد و حالا گروه هنر و تجربه نقش مهمی در سینمای ایران بازی میکند. اخیرا دو فیلم مستند از ساختههای امیر فرضاللهی با نامهای «شاعران مشروطه» و «شهرآشوب» در این گروه اکران شده که اولی درباره زندگی شاعران مشروطه با تمرکز بر زندگی فرخی یزدی است و دومی هم گریزی است به ادبیات فولکلور و جملاتی که پشت ماشینها نوشته میشود. امیر فرضاللهی متولد ۱۳۵۴ در تهران و فارغالتحصیل رشته علوم ارتباطات اجتماعی است. او در سالهای اخیر فعالیتهای قابلتوجهی در عرصه فیلمسازی مستند و تالیف کتاب داشته است و در هر دو حوزه آثاری را در کارنامهاشثبت کرده است. آنچه میخوانید گفتوگو با این کارگردان به بهانه اکران فیلمهای مستند اوست.
چطور شد که سراغ شاعران مشروطه رفتید؟
در خلال مطالعات تاریخیام احساس کردم فراز و فرود و تاثیرگذاری زندگی پنج، شش نفر از روزنامهنگاران و شاعران دوره مشروطه در آن زمان بسیار شبیه به هم است؛ هر چند تفاوتهایی نیز دارند که بعضی از آنها روزنامهنگارترند و بعضی نیز شاعرتر. بهدنبال آن هفت سال پیش احساس کردم که بهدلیل اهمیت جنبه بصری کار نسبت به جنبه نوشتاریاش آن را بسازم و به همین دلیل تحقیقاتم را آغاز کردم و حدود دوسال به طول انجامید و در طول تحقیقات هیچ اثری را از دست ندادم و حتی سفرنامههای نوشتهشده توسط خارجیها را هم خواندم که نتیجه کار روایتی ۵۸ صفحهای دستنویس در طول این دوسال شد. تولید کار را بهدلیل دسترسی دشوار به آرشیوهای تصویر و عدم همکاری ارگانهای دولتی بهصورت چراغ خاموش و با مجوز ساخت و بعدها با مجوز نمایش انجام دادم؛ ولی هیچ آرشیو و صدا و متنی را نتوانستم از ارگانهای دولتی تهیه کنم و تلاش شخصی در آرشیوهای شخصیام منجر به ساخت شاعران مشروطه شد.
بیتردید برای اجرای این پروژه تحقیقات زیادی هم انجام دادهاید. آیا در طول مدت تحقیق به نتایج تازهای هم دست پیدا کردید؟
در نتایج تازه در فیلم ثابت کردهام که بر خلاف گفتهها اولین شهید روزنامهنگار در ایران محمد مسعود نبوده، بلکه اولین شهید روزنامهنگار ایرانی میرزا
جهانگیرخان صوراسرافیل و تحریریه وی بودهاند. در واقع سراغ آدمهای محجوب و مهجور تاریخ رفتن، حوصله و صبر زیادی میخواهد و من بعد ازین اثر نیز چندین مستند دیگر را تولید کردم که هیچکدام به سختی این اثر نبود و دلیل سختی اش، عدم رجعت به تاریخ و بازگردان زمان است و تنها راه تهیه تصاویر غنی و مکتوبات موثر بود؛ اما با تمام سختیهایش خوشحالم که تاثیر این اثر در جامعه امروزی بهگونهای بود که چند نفر از روی این کار در حال کشیدن پرتره شاعران و نویسندگان آن دوره هستند و هفت اثر دیگر در حال ساخت است و اولین فیلمی که تحتتاثیر فیلم من ساخته شده فیلم فرخی یزدی ساخته هومن ظریف است.
تصویرهای استفاده شده در فیلم را چطور بهدست آوردید؟
به سختی توانستم تصاویر استفاده شده در فیلم را بهدست آورم و فقط 6 ماه زمان برد تا بتوانم عکس تشییع جنازه میرزاده عشقی را تهیه کنم و بهدلیل نبود قانون کپی رایت موسیقی این فیلم را که آلبوم گنج سوخته بود، خریداری کردم. آلبوم گنج سوخته شامل اولین صداهایی بود که در ایران ضبط شده و موسسه آوای مهربانی آن را تولید کرده است.
روایت شما از شاعران و روزنامهنگاران دوره مشروطه چقدر با روایتهای دیگر متفاوت است؟
من به لحاظ مستند روایت دیگری را ندیده بودم و کسی پیش از من روی این موضوع کار نکرده است، تنها «رهبر قنبری» اثری با موضوع تاریخ سانسور در مطبوعات با نام «آینههای غبار گرفته » را ساخته؛ اما آن اثر هیچ تلاقی نگاهی با من نداشت. من تلاش کردم بهگونهای، تاریخ روزنامهنگاری، آزاداندیشی، آزادیخواهی و عدالتطلبی را در این مملکت به تصویر بکشم و در این زمینه روایت خودم را با دلبستگی کامل به استنادهای تاریخی داشته باشم.انتقادهایی نیز در این فیلم به من میشود که بهعنوان مثال چرا محمد تقی بهار در اثر وجود ندارد که جواب آن این است که ایشان اگرچه انتقادهای زیادی علیه دیکتاتوری داشتهاند، اما غالبا درون حکومت بودند.
چرا بیشتر روی فرخی یزدی تمرکز کردید؟
میتوانم بگویم تقریبا یک سوم فیلم نگاه روی فرخی یزدی است و دو سوم فیلم روی شاعران و روزنامهنگاران دیگر. در این فیلم ملاکم برای پرداختن به افراد میزان ایدهمند بودن و فعال بودن در مواجهه با اجتماعشان است. در واقع کسانی که تاثیر بیشتری در جریان عدالتطلبی و آزادیخواهی این سرزمین در آن مقطع تاریخی داشتهاند، سهم بیشتری در این فیلم داشتند مانند عارف قزوینی، میرزاده عشقی، شاعر سربلند و بزرگی مانند نسیم شمال و اگر فرخی یزدی در این فیلم سهم بسزایی را به خود اختصاص داده به همین دلیل است. من در واقع نخواستم مستند پرتره ازین شاعران و روزنامهنگاران بسازم کار من دغدغه محور بود و میزان اثرگذاری فرد بر جامعه خود برایم اهمیت زیادی دارد و دغدغههای اجتماعی و تاریخی برایم مهمتر از پرداختن به افراد و شخصیتها است.
موضوعی که در شهر آشوب ارائه کردهاید موضوع بکری است و فیلمسازان ایرانی کمتر سراغ چنین سوژههایی رفتهاند. چطور شد که سراغ این سوژه رفتهاید؟
دیگران را نمیدانم، اما من بهشدت در درون اجتماع خودم در کف و طبقه متوسط زندگی میکنم و همه چیز را میبینم و به آسودگی از کنار مشکلات عبور نمیکنم و این سوژه، سوژه بکری بود؛ موضوع خوشنویسی ماشینها که بلافاصله بعد از شاعران مشروطه، شهرآشوب را ساختم و تلاش کردم به جای یک اثر جشنواره پسند یک موضوع اجتماعی را به تصویر بکشم بدون اینکه بخواهم درگیر فرمگرایی و فرمزدگی شوم یا به سلیقه دیگران رفتار کنم. سعی کردم بیشتر از نگاه رانندهها به دنیا نگاه کنم و به مخاطبان نشان دهم که رانندهها چگونه به دنیا نگاه میکنند که چنین جملاتی را بر پشت ماشینهایشان مینویسند و این موضوع برای من خیلی مهم بود. در شهرآشوب هم تلاش کردم ساختار در خدمت موضوع قرار بگیرد و امیدوارم شهرآشوب مخاطب را خسته نکند و قطعا میدانم موضوع شاعران مشروطه آنقدر جذاب است که مخاطب از آن خسته نمیشود.
در شهرآشوب یکی از کارشناسان فیلم به نام سید محمد بهشتی حکیم پرسیدهاند که شهرآشوب به چه معناست و شهرآشوب چیست؟ شهرآشوب در واقع همان کل کلهای شهری در روزگار قدیم ایران بوده است و بهگونهای شعرهای شهرآشوب را با پشت نویسی ماشینها نسبت میدهند.برای من بکر بودن سوژه برای ساختن و پرداختن از اهمیت بالایی برخوردار است و اگر این سوژهها بکر نبودند هرگز سراغشان نمیرفتم و شاید اینگونه به سراغشان نمیرفتم، سعی میکردم آنگونه به سراغشان بروم که دیگران به آن نپرداختهاند.
در این دو اثر روی ادبیات، ادبیات فولکلور و فرهنگ عامه تمرکز کردهاید.
بله برایم فرهنگ عامه مهم است؛ چون سعی میکنم فرزند زمان خویشتن باشم و هرگز از این اجتماع خودم با همه ضعفها و قوتهایش فاصله نگیرم و برایم بسیار اهمیت دارد که فرهنگ عامه یا ادبیات فولکلور را بتوانم به تصویر بکشم.
دلیل این اتفاق چیست؟ آیا بین سینما و ادبیات شکافی میبینید؟
بله من بین سینما و ادبیات شکاف بسیاری میبینم. متاسفانه سینماگران غالبا فیلم میبینند و تحتتاثیر فیلم دیدن، فیلم میسازند و کمتر به معنای واقعی کلمه، مطالعه میکنند. کمتر اجتماع خودشان را میشناسند. متاسفانه فیلمسازان ایران یک یا دو بار ثابت میکنند کارگردان خوبی هستند و بعد از اجتماع خودشان فاصله میگیرند و در خلوت خودشان، ایدهها و دغدغههای شخصی خودشان را به تصویر میکشند؛ البته ما استثناهایی هم داریم که رابطه خود را با مطالعه و اجتماع خود قطع نکردهاند؛ اما متاسفانه شرایط برای این دسته از فیلمسازان اصلا مساعد نیست. این آدمها، آدمهای مستقلی هستند و به هیچ وجه دنبال سرمایه دولتی نمیروند که هیچ، حتی با سرمایه شخصی هم که فیلم میسازند، خیلی جاها دچار مشکل میشوند و با آنها برخورد میشود. این از آفتهای مدیریتی سینمای ماست که در برابر سینماگران مستقل ما که فرزند زمان خویشتن هستند، میایستند.
از استقبال مخاطب راضی هستید و اصلا چطور شد که این دو فیلم همزمان مجوز نمایش گرفتند؟
شاعران مشروطه در حقیقت بهگونهای سانسور هم شدهاست. ازآنجاکه شورای سیاستگذاری هنر و تجربه، شاعران مشروطه را برای اکران در هنر و تجربه ترجیح داده بود و زمان این کار 51 دقیقه است و سانس باید کامل میشد، پیشنهاد من پخش فیلم دیگری از من بود به نام «این روزگار من است» درباره فرخهاشمیان بازیگر فیلم «بچههای آسمان» که اکنون هجده ساله است و در شغل دیگری مشغول به کار است که از جانب آنها پذیرفته نشد و بعد از آن شهرآشوب را پیشنهاد کردم و هم اکنون در کنار شاعران مشروطه به نمایش درآمدهاند.
خوشبختانه ازآنجاکه در تهران، این فیلم قبل از اکران خود، چندین دفعه دیده شد و مورد استقبال قرار گرفت، استقبال از این کار در شهرستانها بیشتر از تهران است؛ اما تصور من بر این است که آدمی مانند من که بهدنبال افراد محجوب و مهجور رفته، قاعدتا خود این فیلم هم باید مهجور و محجوب باشد.
امیدوارم بهواسطه نقدهایی که از «شاعران مشروطه» میشود فرصتی فراهم شود تا مردم معمولی این فیلم را ببینند و متوجه شوند که چه انسانهای بزرگی در این سرزمین میتوانستند در مسابقه عافیتطلبی و ثروت اندوزی شرکت کنند؛ اما جانفشانی کردند و در راه آزادی و عدالتطلبی با دیکتاتورهای زمان خود به مقابله پرداختند و توانستند با فنا کردن خود و با گذشتن از زندگی شخصی خود، شرایط حداقلی برای آزادی و عدالتطلبی را بهوجود آورند؛ مثل فردوسی بزرگ و امیدوارم با توجه به زبان عامیانهای که در این فیلم داشتم، درحالیکه میتوانستم زبان ثقیلتری به کار ببرم، مردم بتوانند با تاریخ خود آشتی کنند و تا این اندازه نسبت به تاریخ خود دچار فراموشی نشوند.
ارسال نظر