شبیه چهار راهی در خواب
ژیلا مشیری دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی من شعر می‌گویم، ولی نمی‌دانم چگونه / همچنان که ماهی نمی‌داند چطور شنا می‌کند و گنجشک آگاه نیست، چگونه می‌پرد (نزار قبانی)
در شعر نو چون شعر کلاسیک شائبه محدودیت و گریزناپذیری از چارچوبی از پیش مشخص و دست و پاگیر وجود ندارد. نوآوری در شعر نو منجر به پوست‌اندازی و یافتن چهره و شکلی متفاوت می‌شود که خواننده را بیشتر ترغیب به خواندن شعر می‌کند. صاحبنظران، ساختار شعر را قالبی نمی‌پندارند که محتوا در آن ریخته شده باشد، بلکه آن را پدیده‌ای می‌دانند که همراه با پدید آمدن شعر، صورت‌می‌بندد و شکل می‌گیرد.
واهه آرمن در کتاب شعر جدید خود، با عنوان «دوست دارم گاهی شاعر نباشم» از همین اصل پیروی کرده و با نوآوری که منحصر به خود او است تحت عنوان شعر یادداشت‌های واهه آرمن در کافه تراس به چاپ رسانده است. او عنوان این کتاب را از میلان کوندرا وام گرفته است؛ چنان‌که در صفحه اول کتاب با این جمله کوندرا شروع شده است که فقط یک شاعر واقعی می‌تواند بگوید که شاعر نبودن چه نعمتی است.
شعر جوشش احساس است و عشق بزرگ‌ترین منبع جوشش احساس، عشق به هر چیزی، از یک سنگ تا آفریدگار سنگ، شاعر با احساسش زنده است، با احساسش شعر می‌گوید و بدون آن نمی‌تواند زندگی کند. در واقع شاعر با عشق زنده است، او باید با حسی قوی، دردها و رنج‌ها، عشق و حسرت و در معنای کلی زندگی را بسراید شعر گفتن آسان است، اما شاعر بودن سخت و دشوار آرمن با رنج عشق آشنا است، آنقدر که به‌رغم عشق وافرش به سرایش شعر آرزو می‌کند که شاعر نباشد. عنوان این مجموعه با زیرکی و هوشیاری کامل برگزیده شده است، آرمن از رنج و دردی می‌گوید که شاعر تحمل می‌کند تا شعری جدید خلق کند و با همه این رنج و درد آنقدر عاشق است و آنقدر غرق شعرهایش که عدم رهایی از آن را با یک جمله بیان می‌کند:
«دوست دارم گاهی شاعر نباشم»
علاوه‌بر آن آرمن باز هم از خصیصه دوقطبی بودن جملات در شعرهایش استفاده می‌کند و نشان می‌دهد که اگر هم گاهی قصد داشته باشد که شعر نگوید، نمی‌تواند چنان‌که در مجموعه مورد نظر نیز نثرهایش را با شعر بیان می‌کند
او در اولین شعرش هدفش را از نگارش این مجموعه بیان می‌کند:
تنهایی را/ در کنار کسانی که تنهایی را دوست دارند/ بسیار دوست دارم/ کافه تراس همان گوشه است/ که در آن با کسانی که می‌شناسم و نمی‌شناسم/ و دوستشان دارم/ تنها هستم/ طرح برپایی کافه تراس را/ نخستین بار با ون گوک در میان گذاشتم/ به او قول دادم/ که چراغ آن را همیشه روشن نگه دارم
(دوست دارم گاهی شاعر نباشم: ۱۰)
زاویه‌ی دید شاعر در این کتاب به تجربه‌های انسانی و خاصه مفهومی مانند رنج، زندگی، مرگ، عشق و نگاهی تازه و دارای طراوت است و همین تازگی، مولف را در انتخاب عناصر و معیارها و مصادیق نو یاری می‌کند تا بتواند از به تکرار رسیدن خود جلوگیری کند، اگرچه رگه‌های رمانتیسم در بعضی حس می‌شود؛ اما این برخورداری او را به محدودیت نرسانده و به‌کارگیری ذهن لطیف وی به خوبی مفاهیم را به چالش کشیده است
پدرم را از تمام دنیا بیشتر دوست دارم/ و اگر بداند/ که مادرم را بیشتر از او دوست دارم/ ناراحت می‌شود
(دوست دارم گاهی شاعر نباشم: ۱۴)
ما در این مجموعه شاعری را می‌بینیم که وجه شاعرانه وجودش را در رویارویی با پدیده‌های اطرافش از ساده تا پیچیده، روایت می‌کند این یک ارزش است و در زمانه ما این رویکرد بسیار نادر است که کسی با نگاه شاعرانه شعر بگوید دنیای آرمن در مجموعه شعر جدیدش دنیایی از خیال و واقعیت است؛ دنیایی که آرمن کشف کرده است.
این شعر/ شبیه چهار راهی در خواب‌های من است/ که وقتی به آن می‌رسم/ بی‌توجه به سبز یا قرمز بودن چراغ/ بی‌اختیار می‌ایستم و/ با صدای بوق ماشین‌ها/ پیاده می‌شوم از خواب
(دوست دارم گاهی شاعر نباشم :۲۹)
این کتاب درواقع گوشه‌هایی از زندگی شاعر را نشان می‌دهد، بی‌آنکه به محتوای کتاب که نثرِ به شعر آمیخته است صدمه بزند؛ چرا که شاعر توانسته است انسجام و ارتباط تصویری و محتوایی شعرها را با نثر حفظ کند، همچنین فرصت کافی را برای خود فراهم کرده است تا آنگونه که خود می‌خواسته در شعر و در متن جولان دهد و حرف‌های خود را بدون محدودیت - که گاه شعرهای کوتاه درگیر آن هستند - بزند از سوی دیگر نه شعر نثر را محدود کرده است و نه نثر شعر را.
در این کتاب، آرمن برخلاف کتاب قبلی خود «باران ببارد می‌رویم» با زبانی یکدست و مصون از پیچیدگی با خواننده‌هایش صحبت می‌کند؛ زبانی که نشان از ذهن فعال و اندیشه آمیخته با تخیل و تصور شاعرانه او است. حس آمیزش ناخودآگاهی که از جهان‌بینی شاعرانه او نشات گرفته و در پیوند با خودآگاهی پرورش‌یافته از تجربه‌ها و دیده‌های بیرونی او را همان شاعری نشان می‌دهد که در کتاب‌های «پس از عبور درناها» و «شیطان فریاد کرد خدا» شاهد آن بوده‌ایم سادگی شعرهای او با برخورداری از پیچیدگی و گسترش فضا و معنا باعث ایجاد گرایش طیف وسیع‌تری از خوانندگان شده است.
در غروب یک روز بهاری، در جاده‌ای که به جبهه می‌رسید، هفده کامیون نظامی از کنار ما عبور کردند. در اتاقک و در قسمت بار هر کامیون نوزده بیست سرباز نشسته بودند.
در دبستان، جدول ضرب را در کمتر از یک ماه حفظ کرده بودم، اما آن روز نتوانستم حساب کنم که پس از یک ماه چند کامیون و چند سرباز از جبهه باز خواهند گشت:
بعدها فهمیدم/ جنگ یعنی همه چیز/ ضربدر صفر
(دوست دارم گاهی شاعر نباشم:۲۰)
کتاب «دوست دارم گاهی شاعر نباشم» که از سوی انتشارات نگاه منتشر شده است، دریچه جدیدی را به شعر نو باز می‌کند؛ دریچه‌ای که جدید و قابل‌تامل است آرمن با عناوینی که برای کتاب‌های خود انتخاب می‌کند ثابت کرده است که در این حوزه بسیار قوی است. اگر این کار را برای شعرهایی که در این کتاب داشت نیز انجام می‌داد، شکل کتاب و فهرست‌نویسی ابتدای آن فرمی زیباتر به خود می‌گرفت. این کاستی در صفحات اول و به محض باز کردن کتاب به چشم می‌خورد.