جاده پر پیچ و خم تکنولوژی

سعید میرسعیدی

تکنولوژی در نگاه اول بسیار فریبنده است. کسی که سال‌ها در یک کارگاه نه چندان تمیز فولادسازی کارکرده با یک بازدید چندساعته از یک مرکز نسبتاً هایتک مثل بازار کامپیوتر یا موبایل شدیداً تحت تأثیر زرق‌وبرق تکنولوژی قرار می‌گیرد.

 

واقعیت هم همین است. تکنولوژی ثروت می‌آورد و تجملات هم که نتیجه معمول و شاید معقول ثروت باشد. در نگاه اول ممکن است این ایده به ذهن برسد که این همه دود و گرد و سروصدا برای چه؟ چرا ما مثل کشورهای پیشرفته عمل نکنیم. اجازه دهید بحث را کمی آماری‌تر کنیم. نگاهی به سرانه تولید فولاد در کشورهای پیشرفته جهان نشان می‌دهد که آن‌ها تولیدشان را در قرن بیست و یکم کاهش داده‌اند. اگر از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۳ را مبنا قرار دهیم، ژاپن جمعیتش حدود ۱۲۷ میلیون بوده و تولید فولادش با نوساناتی از حدود ۱۰۶ به ۱۱۰ میلیون تن رسیده است. آلمان جمعیتش در این مدت حدود ۸۲ میلیون نفر بوده و تولید فولادش هم از ۴۶ میلیون تن به ۴۳ میلیون تن رسیده است. آمریکا جمعیتش از ۲۸۲ میلیون به ۳۱۸ میلیون نفر رسیده ولی تولید فولادش از ۱۰۲ میلیون تن به ۸۷ میلیون تن رسیده است. البته این تولید در مهر و موم‌های اخیر باز هم کاهش داشته و به ۷۸ میلیون تن رسیده است. در این بین اما جمعیت چین از یک میلیارد و ۲۶۳ میلیون نفر به یک میلیارد و ۳۵۷ میلیون نفر رسیده ولی تولید فولاد از ۱۲۸ میلیون تن به ۷۷۹ میلیون تن رسیده است. البته تحلیل جامع این اتفاقات خارج از حوصله این نوشتار است. اما یک فاکتور کلیدی در این اتفاقات تصمیم کشورهای پیشرفته برای انتقال تکنولوژی و کارخانجات فرآیند خود به کشورهای دیگر است.

آن‌ها احتمالا تولیدشان را در حد نیاز و بر اساس برنامه‌ها و اسناد توسعه خود حفظ و از ظرفیت مالی آزاد شده برای پروژه‌های هایتک استفاده خواهند کرد. اجازه دهید یک نگاه دیگر به آمار داشته باشیم. بر اساس ارزش بازار شرکت‌های اپل، آلفابت (گوگل)، مایکروسافت، اکسون (تکنولوژی نفت و گاز)، آمازون و فیس‌بوک در رده‌های اول تا ششم قرار دارند. ارزش بازار این شرکت‌ها در سال ۲۰۱۶، بین ۵۶۲ میلیارد دلار برای اپل تا ۳۵۴ میلیارد دلار برای فیس‌بوک بوده است. فعالیت این شرکت‌ها دربرگیرنده سطح بالایی از دانش و تکنولوژی است. اصولا درآمد شرکت با سطح تکنولوژی آن ارتباط مستقیم دارد. محصولات از نظر تکنولوژی به چهار دسته تقسیم می‌شوند. محصولات با تکنولوژی بالا مثل هوا فضا، وسایل ارتباطی و وسایل محاسباتی پیشرفته، تکنولوژی متوسط رو به بالا مثل خودرو، متوسط رو به پایین مثل وسایل حمل‌ونقل، محصولات پلاستیکی و پایین مثل فولاد، محصولات چوبی و کاغذ. هر چه تکنولوژی بالاتر باشد سود واحد بیشتر است. سودی که یک فولادساز از فروش یک محموله شمش به دست می‌آورد یک تولیدکننده موبایل یا تلویزیون از فروش چند دستگاه کوچک بدست می‌آورد. ضمن اینکه هزینه‌های جانبی مثل هزینه آلایندگی محیط‌زیست (مصرف آب، گرد و غبار و دود، سروصدا و ...) در محصولات هایتک به مراتب کمتر است. با این اوصاف کاملاً منطقی است که کشورهایی مثل ژاپن، آلمان یا آمریکا درصدد کاهش تولید خود برآیند یا دست‌کم آن را از طریق سرمایه‌گذاری خارجی در یک کشور دیگر دنبال کنند.

اما آیا این می‌تواند الگوی مناسبی برای ما باشد. جواب نیاز به کمی بحث دارد. تولید محصولات هایتک نیاز به دانش فنی دارد. تولید دانش فنی نیاز به یک سیستم دارد که بتواند فرآیند و اجزای آن را مدیریت کند. ما در تولید دانش به صورت جزیره‌ای بد عمل‌نکرده‌ایم. آمار حداقل این را تایید می‌کند. حدود ۶۷۰۰ مقاله در حوزه داغ نانو در سال ۲۰۱۵ و کسب مقام هفتم جهان آن هم در شرایطی که بسیاری از تجهیزات مورد نیاز برای تولید علم در این حوزه یا در کشور وجود ندارد یا دسترسی به آن مشکل است یعنی ما انصافا در تولید علم خوبیم. اما تولید محصول از علم، یک سیستم می‌خواهد. بدون تعارف ما چنین سیستمی در ایران نداریم. دانش ما نهایتاً به صورت چند کتابچه یا چند صفحه کاغذ در گوشه کتابخانه‌ها یا در لابلای مجلات خارجی گم می‌شود. اما از آن مهم‌تر تولید محصول به قصد تجارت است. سیستمی که چنین کاری انجام دهد به مراتب از سیستمی که دانش را به محصول تبدیل می‌کند پیچیده‌تر و بزرگ‌تر است. تولید دانش فنی و محصول فقط بخش کوچکی از این کار است.

این سیستم یک واحد بازاریابی بسیار چابک و زیرک می‌خواهد. اینکه روی چه محصولی با چه مشخصاتی کار شود؛ محصول کی تولید شود و کی به بازار فرستاده شود این‌ها همه باید خیلی موشکافانه و سریع بررسی شوند. وقتی‌که تلفن‌های همراه به انقلاب صفحات لمسی رسیدند آن‌ها که از قبل برنامه‌ریزی کرده بودند و به موقع محصولشان را تولید و عرضه کردند به عرش رفتند و آن‌ها که چابک نبودند حذف شدند. مدیریت چنین سیستمی با این همه نخبه بسیار دشوار است. تجربه نشان داده است افراد مدعی اصلا حرف‌گوش‌کن نیستند. از آن مهم‌تر مدیریت دانش است. چگونه سیستم مدیریت شود که اولاً دانش در آن سیلان داشته باشد و ثانیا به بیرون درز نکند. اگر سیستم بسته باشد رشد نمی‌کند و اگر خیلی باز باشد رقبا از منافذ استفاده می‌کنند. بنابراین شاید بهتر باشد فعلا دود و صدای فولاد را تحمل کنیم و تولیدات هایتک را تا زمان مهیا شدن یک سیستم به تعویق بیندازیم!

جاده پر پیچ و خم تکنولوژی