یکی از مهم‌ترین مسائل در دوران کودکی، تجربه ارتباط با نقش‌های مختلف است. مشاهدات حاکی از آن است که اغلب افرادی که در بزرگسالی روابط محدودی دارند و قادر به برقراری ارتباط یا حفظ روابط نیستند، افرادی هستند که در دوران کودکی روابط گسترده را تجربه نکرده‌اند، یعنی کودکانی که فاصله زیادی با افراد خانواده و فامیل خود داشته‌اند. این افراد در روابط خود غالبا دچار شرم، کم رویی، کناره‌گیری و رنجش هستند.

حضور نقش‌های مختلف خانواده در اطراف کودکان بسیار مهم است. متاسفانه، در جامعه ما بسیاری از کودکان به‌دلیل وجود اختلافات میان اعضای خانواده و فامیل از نعمت حضور نقش‌های مختلف در اطراف خود دور می‌مانند. شاید بسیاری از پدر‌ها و مادر‌ها اصلا به ذهنشان هم نرسد که حضور خانواده چقدر بر رشد کودکان‌شان تاثیرگذار است؛ اما این واقعیت غیر قابل انکار است که کودک برای رشد مهارت‌های اجتماعی به جامعه اولیه که همان خانواده و فامیل است، نیاز دارد. فرزند شما باید تعلق به جمع را از کودکی احساس کند. او باید مورد مهر و محبت نزدیکان قرار گیرد. باید با اطرافیان ارتباط برقرار کند تا توانایی‌های ارتباطی او تقویت شود. فردی که از کودکی تنها زندگی می‌کند به تنهایی، حس عدم تعلق، حس جدا بودن، حس دوست داشتنی نبودن خو می‌کند. برای او دنیا معنای تنهایی و هرازگاهی برخورد با غریبگان و رهگذران را پیدا می‌کند. این صحبت به این معنی نیست که کودکانی که در کنار نقش‌های عمو، خاله، دایی، عمه، پدر بزرگ و مادربزرگ رشد می‌کنند آسیبی نمی‌بینند و سالم هستند، بلکه به این معنی است که برای رشد مهارت‌های ارتباطی کودکان، حضور این افراد در کنار او لازم و واجب است.

کودکان را با بد رفتاری بزرگسالان تنها نگذارید

حمایت و حضور پدر و مادر در سال‌های اولیه زندگی بسیار لازم و واجب است. کودکان خود را با افراد بزرگسال تنها نگذارید؛ زیرا ممکن است که آسیب‌های ذهنی، روانی، جسمی و جنسی متوجه آنها شود. بسیاری از افراد گزارش می‌دهند که در کودکی مورد تجاوز جنسی توسط افراد بزرگ‌تر از خود قرار گرفته‌اند. متاسفانه این بزرگ‌تر‌ها غالبا اعضای فامیل و نزدیکان خانواده بوده‌اند. از این رو بسیار مهم است که کودکان خود را از مراقبت از جسم خود آگاه ساخته و تا حد ممکن آنها را با دیگران تنها نگذارید. به فرزند خود آگاهی و آزادی دهید که اگر کسی به جسم آنها بی‌احترامی کرد، این مساله را فورا با شما در میان بگذارند. علاوه بر آسیب‌های جنسی، آسیب‌های روانی و ذهنی نیز وجود دارد. این آسیب‌ها می‌توانند در موقعیت‌های مختلف رخ دهند، مانند: دعوای میان کودک و دوستانش. بهترین رفتار عدم دخالت در این دعوا‌ها (مگر در مواقعی که آسیب جدی‌ای کودک را تهدید می‌کند) و در صورت دخالت عدم جانبداری یک طرفه است. برخی از والدین به اشتباه گمان می‌کنند که در یک دعوای ساده دوران کودکی فرزندشان حق دخالت و تنبیه کودک مقابل را دارند. آنها زمانی که متوجه اختلاف کودک خود با دوستش می‌شوند فورا دخالت کرده و شروع به دفاع از فرزند خود در مقابل کودک دیگر می‌کنند. در این صورت چه کسی آسیب می‌بیند؟ کودکی که به تنهایی هم در مقابل دوستش قرار گرفته و هم در مقابل مادر یا پدر دوست خود آسیب می‌بیند. احساسی که در آن لحظه به او دست می‌دهد، حس تنهایی، بی پناهی، بی کفایتی، دوست‌داشتنی نبودن است و این احساسات برای یک کودک، احساساتی بسیار سنگین هستند.

بدرفتاری‌های تربیتی خود را شناسایی کنید

بسیاری از فرزندان به دلیل نا آگاهی پدر و مادر، از جانب والدین خود مورد بد رفتاری قرار می‌گیرند. به‌عنوان مثال:

۱- توقع بیش از حد یا خارج از محدوده توانایی از فرزند. والدینی که بدون توجه به میزان علاقه و توانایی فرزندان خود از آنها توقع انجام کار‌هایی خاص را دارند نه تنها به آنها کمک نمی‌کنند، بلکه مانع رشد سالم‌شان نیز می‌شوند. به‌عنوان مثال، اگر فرزند شما علاقه‌ای به درس خواندن نشان نمی‌دهد، شما نمی‌توانید با اجبار او را علاقه‌مند کنید. شاید بهتر است که در کار‌های مهارتی و هنری مهارت کسب کند. شاید مسیر و انتخاب او برای زندگی، انتخابی متفاوت از انتخاب شما باشد. شما نمی‌توانید با اجبار از یک خرگوش، یک پرنده بسازید!

۲- تذکرات مکرر به فرزند برای انجام کارها. بسیاری از والدین، شعور فرزندان خود را با تذکرات مکرر خود نادیده می‌گیرند. به‌عنوان مثال، فرزند در حال انجام کاری است (مانند شستن ظروف)، مادر/ پدر به او می‌گوید که آن کار را انجام دهد (ظرف‌ها را بشوی). در این زمان تضاد‌های ذهنی در ذهن او بیدار می‌شود که «آیا او نمی‌بیند که من در حال انجام همان کار هستم؟»، «آیا من بی‌شعور هستم؟»، «آیا او به من اعتماد ندارد؟»، «چرا همیشه انجام کاری که در حال انجام آن هستم به من گوشزد می‌شود؟» و... یا تذکرات مکرر والدین مبنی بر انجام کاری خاص نمونه‌ای دیگر از این نوع تنبیه است. بلی، این رفتار، نوعی نوازش منفی و تنبیه برای فرزندان محسوب می‌شود.

۳- سلب فرصت اشتباه کردن از فرزند. باور‌ها و رفتار‌هایی مبنی بر این پیام که «تو نباید اشتباه کنی»، «چرا اشتباه کردی؟»، «اگر اشتباه کنی بد، نا لایق و بی‌کفایت هستی» و... باور‌های مخربی هستند که بسیاری از والدین به فرزند خود انتقال می‌دهند. فرزند شما حق و اجازه دارد که اشتباه کند و از آن اشتباهات درس بگیرد، قرار نیست که این فرد، چون فرزند شما است، بری از اشتباه باشد.

۴- مقایسه فرزند با دیگران. یکی از تنبیه‌های رایج والدین، مقایسه فرزندان خود با دیگران برای تحریک آنها به انجام کار‌هایی خاص است. شما با مقایسه فرزند خود با دیگران اعتماد به نفس سالم، حرمت نفس (عزت نفس) سالم و احساس خوب نسبت به خود و نسبت به دیگران را از او سلب می‌کنید.

۵- مقایسه فرزند با خود. یکی دیگر از تنبیه‌های والدین این است که فرزندان خود را با گذشته خود مقایسه می‌کنند. تجربیات، ضعف‌ها یا انتخاب‌های خود را به فرزندان خود تحمیل نکنید، آنها شما نیستند، بلکه افرادی جدا از شما هستند و قرار نیست که همان راهی را بروند که شما می‌خواهید بروند یا خودتان آن راه را رفته‌اید. مقایسه خود با فرزندان احساسات منفی نسبت به خود و نسبت به شما را در آنها بیدار می‌کند.

کودکان تنها روابط اجتماعی ضعیف