آنها که منفعت می‌برند، می‌خواهند
رابطه شکراب باقی بماند

دکترسعید اسلامی بیگدلی
مدرس مدیریت مالی دانشگاه شهید بهشتی
و مدیر‌عامل شرکت «آرمان آتی»
pic۱
این‌روزها چالش رابطه ایران و آمریکا و البته حل این چالش به موضوع روز رسانه‌های هر دو کشور تبدیل شده است و امیدوار‌کننده است که در ادبیات سیاسیون به‌جای ادبیات تهاجمی از واژه‌هایی مثل «بازی برد-برد» استفاده می‌شود. این یادداشت تحلیلی کوتاه و بر اساس دینامیک رخ داده در اقتصاد کشورهای تحریم‌کننده و تحریم‌شونده (مقصد تحریم) است و نشان می‌دهد که تغییر فضا نیاز به تغییر برخی بازیگران تصمیم‌گیر در هر دو کشور یا حداقل تغییر نگرش آنها دارد. تحریم‌ها معمولا از تحریم‌های کوچک آغاز می‌شوند و اگر کشور تحریم شونده به خواست‌های تحریم‌کنندگان تن ندهد کم‌کم شدت می‌گیرند؛ اتفاقی که در مورد ایران افتاد و وقتی ایران از حقوق هسته‌ای خود دست برنداشت، با تحریم‌های شدیدتری مواجه شد. بنابراین بخشی از اقتصاد هم در کشور مقصد تحریم و هم در کشور مبدا تحریم، باید به مدیریت اثرات اقتصادی تحریم‌ها بپردازد و مثلا در کشور مقصد تحریم تامین کالاهای اساسی، نظامی و امنیتی را برعهده بگیرد. بدیهی است که این امر به تاجران عادی واگذار نخواهد شد و اهمیت استراتژیک موضوع تصمیم‌گیری درباره این امور اقتصادی را به نهادهای وابسته به حاکمیت می‌سپارد. بنابراین در هر دو کشور بدنه اقتصادی شکل می‌گیرد که از تحریم‌ها منتفع می‌شود. همین مساله در امور سیاسی هم هست. یعنی گروه‌هایی منفعت سیاسی (و در نتیجه منفعت اقتصادی) خود را در وجود تخاصم بین دو کشور و تشدید تحریم‌ها دنبال می‌کنند (به تحرکات این روزهای لابی تندرو صهیونیست‌ها نگاه کنید). همان‌طور که توضیح داده شد، بسیاری از این افراد در جرگه دولتمردان کشورهای مبداء و مقصد تحریم هستند و بنابراین مانعی بزرگ برای برقراری رابطه در جهت رفع تحریم‌ها خواهند بود. این یکی از مهم‌ترین دلایلی است که برقراری تحریم به‌راحتی اهداف کشورهای تحریم‌کننده را تامین نخواهد کرد و این امر با چالش‌های بسیاری مواجه خواهد شد. پیچیدگی‌های تحلیل فوق را باید در یادداشتی مفصل‌تر مورد بررسی قرار داد، اما در همین نگاه کوتاه می‌توان درک کرد که اگر برخی از بازیگران تصمیم‌گیر در صحنه سیاسی هر دو کشور که از منافع سیاسی و اقتصادی تحریم بهره می‌برند از دایره تصمیم‌گیری در این مورد (برقراری رابطه در جهت رفع تحریم‌ها) خارج نشوند، تغییر نگرش ندهند و یا اثر آن‌ها کمرنگ نشود، احتمال برقراری چنین رابطه‌ای بسیار پایین خواهد بود. به‌نظر می‌رسد ایران گامی بزرگ در این جهت برداشته است و امیدواریم گروه‌های خواستار رابطه احترام‌آمیز در آمریکا هم با قدرت بیشتری در تصمیم‌گیری‌ها شرکت کنند.


تکنولوژی‌ها و بازارهای تازه؛
محصول دیپلماسی تنش‌زدا

دکترعلی دادپی
اقتصاددان و مدرس
دانشگاه ایالتی «کلایتون»
pic۲
ابراز نظر درباره رابطه بین دو کشور معمولا از دید سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی صورت می‌گیرد. یک کارشناس اقتصادی می‌تواند درباره ابعاد اقتصادی چنین رابطه‌ای نظر کارشناسی خود را ارائه کند، اما درباره بقیه ابعاد چنین رابطه‌ای، نظر او نظر یک شهروند است. از دیدگاه اقتصادی رابطه ایران و آمریکا می‌تواند یک رابطه برد-برد باشد که برای هر دو کشور منافع اقتصادی زیادی در برداشته باشد. در هر کلاس مبانی اقتصاد به این نکته اشاره می‌شود که کشورها از تجارت خارجی به این دلیل سود می‌برند که به آنها این امکان را می‌دهد کالاهای مورد نیازشان را به قیمتی کمتر از هزینه فرصت تولید آن کالاها در اقتصاد خودشان تهیه کنند. در رابطه اقتصادی بین ایران و آمریکا در شرایط برابر ایران می‌تواند به فن آوری‌های پیشرفته در صنعت اطلاعات، هواپیمایی، انرژی‌های نو و نرم افزارهای مدیریتی دسترسی پیدا کند. تهیه این کالاها به قیمت‌های رقابتی به طور مستقیم از این کشور با کاهش هزینه مبادلات تجاری در عرصه تجارت خارجی باعث رقابتی شدن قیمت محصولات نهایی زیادی در اقتصاد کشورمان می‌شود. ضمن آنکه دسترسی به فن‌آوری روز در صنعت هواپیمایی باعث می‌شود ایران به عنوان یک بازیگر جدی وارد عرصه ترانزیت هوایی کالا و مسافر شود و از مزایای موقعیت ژئوپولتیک خود حداکثر استفاده را ببرد. از سوی دیگر داشتن این دسترسی با حذف انحصارات شکل گرفته و شبکه‌های واسطه‌گری یک منبع اصلی تغذیه فساد مالی در جامعه و منطقه را حذف و از اتلاف منابع عمومی توسط این گروه جلوگیری می‌کند. برای ایالات متحده آمریکا دستیابی به یک بازار ۷۵ میلیونی با یک طبقه متوسط قوی شهری یک فرصت استثنایی برای تقویت بازارهای صادراتی این کشور است که این روزها رو به کاهش هستند. از سوی دیگر داشتن ایران به عنوان یک شریک تجاری این امکان را به ایالات متحده می‌دهد که حضور اقتصادی با ثبات تری در عهرصه های مختلف اقتصادی در منطقه خاورمیانه و جنوب آسیا داشته باشد. بازار هواپیمایی ایران به‌ویژه می‌تواند برای شرکتی مانند بویینگ جذاب باشد که در یک رقابت جهانی با ایرباس است. در کوتاه مدت شرکت‌های آمریکایی می‌توانند از دسترسی به بازار ایران سود ببرند و در بلند مدت این دسترسی باعث افزایش منافع اقتصادی ایالات متحده در منطقه می‌شود. فراموش نکنیم بازار فعلی ایران از مجموع بازارهای کشورهای متحد آمریکا در جنوب خلیج‌فارس بزرگ‌تر است.



بازگرداندن آرامش به بازارها

علی دینی ترکمانی
استادیار موسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی و عضو شورای مرکزی کنفدراسیون صنعت ایران
pic۳
۱ قدرت ملی هر کشوری تابعی از عوامل مختلف از جمله قدرت اقتصادی، وسعت سرزمینی و موقعیت ژئوپلتیک، قدرت نظامی، قدرت فناوری، مشارکت اجتماعی و مدنی و دیپلماسی جهانی است. از این منظر، تنش‌های سیاسی میان ما و جهان غرب به ویژه آمریکا طی سال‌های گذشته همیشه بر قدرت ملی ما سایه انداخته است. مصادیق این اثرگذاری را می توان در عدم دسترسی به فناوری پیشرفته در صنعت هوایی و مستهلک شدن ناوگان هوایی کشور، ادعای ارضی امارات در مورد حزایر تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی در خلیج همیشه فارس، و رشد بیشتر صنعت نفت و گازکشورهایی چون عربستان و قطر و عراق و کویت در مقایسه با ایران دید. تحریم‌های اخیر که در اصل موضوعی در حوزه دیپلماسی بین‌المللی است، میزان اثرگذاری این عامل بر اقتصاد کشور را بیش از پیش کرده است.
۲ بدیهی است که بهبود مناسبات سیاسی و تقویت دیپلماسی بین‌المللی به نحوی که موجب رفع تنش‌های بلندمدت و کوتاه مدت اخیر بشود، از سویی به معنای هموارسازی مسیر تحولات توسعه‌ای بلندمدت از طریق بازگرداندن آرامش به بازارها و جذب سرمایه خارجی و گسترش ظرفیت‌های تولیدی و صادرات است و از سوی دیگر به معنای دفع تهدیدهای ارضی است که در سایه این تنش‌های سیاسی جان می‌گیرد.
۳ البته، بهبود مناسبات سیاسی و گذار به مسیری جدید در عرصه بین‌المللی، بدون پذیرش تغییراتی در داخل ممکن نمی‌شود. طبیعی است که هویت فکری و وجودی برخی از نیروهای سیاسی در داخل با مناسبات خصمانه با دنیای غرب به رهبری آمریکا بسته شده است. بنابراین، چنین نیروهایی ممکن است گشایش‌های جدید در عرصه سیاست خارجی را برنتابند و در این مسیر سنگ‌اندازی کنند. از این منظر، گذار به وضع جدید طبعا می‌تواند موجب بروز تنش‌هایی در داخل بشود که مدیریت آن در سطح بالاترین نهادهای تصمیم‌گیری امری ضروری است.
۴ تحولات سیاسی منطقه که تا حدی فرضیه «خاورمیانه بزرگ» را دامن می زند، به معنای این است که بهبود مناسبات سیاسی اقدامی عاجل و ضروری در جهت تامین منافع ملی است. عدم رفع تنش‌های موجود و استمرار تحریم‌ها می تواند به همراه اقداماتی دیگر از سوی دشمنان، به تقویت نیروهای گریز از مرکز و تهدید تمامیت ارضی کشور بینجامد. بنابراین، برای اجتناب از افتادن در دام‌هایی که می تواند همبستگی اجتماعی و تمامیت ارضی را تهدید کند، باید فضای هر چه بیشتری به پیش برندگان استراتژی سیاسی جدید بین‌المللی داده شود. این به معنای پذیرش اصلاحاتی در ساخت نظام تصمیم‌گیری و همین‌طور الگوی حامی پروری است.


۱۰ منفعت مشترک ایران و آمریکا

دکتر سید کمیل طیبی
استاد اقتصاد بین‌المللی دانشگاه اصفهان
pic۴




طراحی یک رابطه اقتصادی-سیاسی از نوع برنده-برنده بین ایران و آمریکا مانند طراحی تصریح صحیح یک الگوی اقتصاد سنجی است که برای یک متغیر وابسته (برقراری یک رابطه اقتصادی-سیاسی) متغیرهای توضیحی زیاد وجود دارد که قابل مشاهده هستند، اما عوامل ناشناخته که نقش موثری هم در برهم زدن روابط دارند، در جمله «اخلال» انباشت می‌شوند. در طراحی این رابطه که البته امکان‌پذیر است، باید یک نگاه بلندمدت داشت و با صبر و حوصله زیاد آن را پیش برد. ابتدا شکسته شدن تابوی ایجاد ملاقات و مذاکره رو در رو در حال وقوع است، هرچند عوامل شناخته‌شده (لابی صهیونیست‌ها، بی‌اعتمادی طرفین) و ناشناخته (گروه‌هایی که منافع آنها ناشی از عدم ارتباط ایران و آمریکا است) می‌تواند روند مذاکرات را بر هم زند.
در این میان موانع اصلی شناخته‌شده در برقراری رابطه بین ایران و آمریکا شامل لابی گروه‌های فشار وابسته به صهیونیست‌ها در آمریکا و منافع شرکت‌های انحصاری داخلی و خارجی است که از ناحیه تحریم ایران سود می‌برند. البته نباید نقش روسیه، چین و بعضی از کشورهای عربی را نادیده گرفت. اما در هر حال، به دلایل مختلف ایجاد رابطه رسمی بین دو کشور یک رابطه برد-برد است: ۱) به‌رغم قطع ارتباط بیش از ۳۰ سال بین دو دولت و شعار مرگ بر آمریکا هنوز یک رابطه بین دو ملت بزرگ ایران و آمریکا وجود دارد و احساس تقویت آن زایل نشده است. ۲) ایران نیازمند تکنولوژی و سرمایه‌گذاری‌های روز دنیا است که هر دو در چنگ اقتصاد آمریکا است. ۳) اقتصاد ایران بازار بزرگ و مطمئنی برای آمریکا است. ۴) منطقه خاورمیانه نیازمند همکاری بلند مدت دو کشور بزرگ ایران و آمریکا است. ۵) برنامه هسته‌ای ایران به مرحله‌ای رسیده که همکاری مستقیم دو کشور را برای ایجاد یک توافق همگانی در سطح جهان می‌طلبد، به طوری که ایران مطمئن از رسیدن به حق هسته‌ای خود باشد و نگرانی دنیا از بین برود. ۶) هرگونه مذاکره موفقیت‌آمیز بین دو کشور کمک شایانی به جلوگیری از تحریم‌های شدیدتر بین‌المللی و حتی لغو آنها در یک دوره زمانی است که امکان قابلیت برنامه‌ریزی را ایجاد می‌کند. ۷) دولت‌های روحانی و اوباما فرصت‌های طلایی برای تعمیق مذاکرات و سپس شروع همکاری‌های دو جانبه ایجاد کرده‌اند. ۸) جمعیت زیادی از ایرانیان سرمایه‌گذار و کارآفرین در آمریکا مقیم هستند که پس از برقراری رابطه، به فعالیت اقتصادی در کشور ترغیب می‌شوند. از این منظر جریان ورودی سرمایه به کشور با نرخ فزاینده‌ای افزایش می‌یابد. ۹) برقراری ارتباط رسمی بین دو کشور زمینه ورود ایران به سازمان تجارت جهانی (WTO) را بیش از پیش فراهم می‌سازد. ۱۰) نزدیکی ایران به دنیای صنعتی غرب به منزله دوری جستن از اقتصادهای انحصاری روسیه و چین و حذف انحصار داخلی است.



منافع متقابل ایران‌و‌آمریکا

مجتبی خسروتاج
عضو شورای نمایندگان اتاق بازرگانی تهران
pic۵
از دیدگاه من ایالات متحده آمریکا با وجود نقاط ضعف فراوان در ساختار نظام سرمایه‌داری آن، کشوری پیشرو در موضوع دانش و فن‌آوری در سطح جهان محسوب شده و به‌عنوان یک مقصد علمی در سطح جهان همواره هدف حرکت اندیشمندان و دانشمندان از جمله ایرانیان بوده است، البته باید اقرار کرد این نتیجه علمی در آمریکا مرهون همکاری ملل مختلف و نه فقط دولتمردان آمریکا است.
برخورداری از سلاح دانش و فن‌آوری، قدرت چانه‌زنی هر کشوری را در مذاکره به شکلی غیرقابل باور، افزایش می‌دهد. شاید یکی از مهمترین دلایل حساسیت و بنای دشمنی سایر کشورها از جمله ایالات متحده آمریکا با ایران نیز از همین موضوع بر می‌آید که حرکت آغاز شده در ایران در خصوص تولید علم و دانش با توجه به برخورداری از نیروی انسانی توانمند می‌تواند ایران را به یک قدرت منطقه‌ای و جهانی تبدیل کند. لذا همکاری در ظرفیت دانش و فن آوری ایالات متحده آمریکا با توجه به سرعت فزاینده تولید علم و مصادیق عینی آن در ایران می‌تواند فرصتی ارزشمند برای کشور ما ایجاد نماید.
از طرفی دیگر، جمهوری اسلامی ایران با توجه به ظرفیت‌های بزرگ از جمله منابع و ثروت‌های خدادادی، موقعیت جغرافیایی استراتژیک از جمله واقع شدن در مرکز انرژی جهان، که جزو مزایای رقابتی کشورمان محسوب می‌شود، قرن‌ها است به‌عنوان یک مقصد بزرگ برای نظام‌های سرمایه‌داری مطرح بوده است.
مسلما توجه و سرمایه‌گذاری در این فرصت‌های ممتاز و بکر می‌تواند نتایج پرباری را علاوه بر توسعه اقتصاد داخلی ایران، نصیب سرمایه‌گذاران کند. از این رو بهره‌گیری از این امتیاز و توجه به نقاط ضعف و نیاز ایالات متحده به رشد بالای اقتصادی، می‌تواند قدت چانه‌زنی بالایی را در مذاکرات برای ما ایجاد کند.
لذا می‌توان دو حوزه دانش و فن‌آوری و نیز سرمایه‌گذاری را به عنوان دو موضوع راهبردی و فرادولتی، برای طراحی روابط دوجانبه مد نظر قرار داد.
برای دست یابی به این رابطه راهبردی، موانعی وجود دارد که به آن اشاره می‌نماییم:
- در صورت پذیرش چنین راهبردهایی که منافع طرفین در آن رعایت می‌شود، در دو کشور نیازمند یک صدای واحد هستیم. ما در جمهوری اسلامی ایران باید بدانیم با شناختی مدبرانه از طرف مقابل و اعتماد به دولت خود که مورد تاکید مقام معظم رهبری نیز است، اجازه دهیم در فضایی مملو از اعتماد به دولت خود و به دور از چند صدایی، ساختار مناسب و پایداری برای این ارتباط راهبردی دو سویه بدون از دست دادن منافع ایجاد شود.
- امروزه اگرچه فن آوری ارتباطات و اطلاعات در فضای مجازی امکان هرگونه تبادلی را ایجاد نموده است، ولیکن واضح و روشن است که ارتباط چهره به چهره در چنین موضوعات کلانی لازم و ضروری است، لذا ایجاد فرهنگ تبادل و تعامل استراتژیک را فراروی خود قرار دهیم. مسلما این فرهنگ که نتیجه آن شناخت بهتر از محیط و طرف مقابل است، منطبق با تاکیدات و فرهنگ دینی ما است.
- باید بدانیم که ذات و اساس وجودی نظام سرمایه داری بر زیاده خواهی یا به عبارت زیباتر منافع بیشتر منطبق است، لذا طبیعی است اگر جمهوری اسلامی ایران در این ارتباط برنده-برنده به دنبال افزایش منافع است، طرف مقابل نیز به دنبال جذب حداکثر منفعت خواهد بود. این در حالی است که امروزه برای نظام‌های تجاری بین‌المللی و سرمایه‌گذاری چارچوب‌های استاندارد و مقررات متحد الشکلی طراحی شده است و عموما مذاکرات تجاری و سرمایه‌گذاری در قالب این چارچوب‌ها صورت می‌گیرد. البته باید دقت داشت با توجه به متاثر بودن اقتصاد از سیاست، با وجود چنین قالب‌های استانداردی که عموما توسط همین نظام‌های سرمایه داری تدوین و مورد قبول تمامی کشورهای دنیا قرار گرفته، اتخاذ تدبیر ضروری و غیر قابل انکار است.
- بدیهی است همان‌گونه که در قطع رابطه همواره گروهی منتفع می‌شوند، در برقراری رابطه نیز همان گروه متضرر می‌شوند و طبیعی است که در برقراری چنین ارتباطی شاهد فشارهایی از سوی گروه‌های متضرر باشیم، اگرچه بسیاری از شرکت‌های خارجی و بعضا داخلی در طول زمان تحریم‌ها و افزایش فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران منتفع شده‌اند و سود سرشاری کسب نموده‌اند، ولیکن می‌توان گفت، با تدوین یک رابطه برد-برد همین موضوع خود باعث ایجاد یک حرکت و انگیزش جهانی برای ملحق شدن به این ارتباط و قرار دادن گروه‌های متضرر در اقلیت خواهد شد.


ضرورت وجود لابی ایران در آمریکا

مهدی میرزایی
مدیر موسسه آینده‌پژوهی «آوا»
pic۶

شاید یکی از راهبردی ترین سخنانی است که از دلایل عدم رابطه ایران و آمریکا است. و به همین دلیل و دلایلی از این دست، پیچیدگی از سرگیری این رابطه در یک شرایط برد- برد بیش از آن چیزی است که تصور می‌شود.
ما ایرانی‌ها عادت کرده‌ایم برای هر موضوعی در اداره سراغ رییس آن اداره می‌رویم و کوچک‌ترین موضوعات را از طریق او پیگیری می‌کنیم. شاید چند میلیون نامه‌ای که به رییس‌جمهور نوشته شد، به همین دلیل باشد. در حالی که افراد کاردان و خبره راهی به سوی کارشناسی میانی آن اداره یا سازمان خواهند یافت و امور خود را انجام خواهند داد.
آقای دکتر روحانی پس از بازگشت از سفر نیویورک بیان کردند که ما نیاز به یک لابی قوی ایرانی در آمریکا داریم. در آمریکا، لابی‌های متعددی وجود دارد. سه مورد از آنها که مربوط به کشورهای اطراف ایران می‌شود، لابی ارامنه، لابی لبنانی‌ها و لابی اسرائیلی‌ها است. این کشورها سعی می‌کنند تنظیم روابط و سیاستگذاری ایالات متحده را در نسبت با منافعاشان تحت تاثیر قرار دهند.
روحانی، در حالی که موج رسانه‌ای قبل از سفر به کمتر از ملاقات او با اوباما راضی نبود. این همان مشی ما است که می‌خواهیم برای حل تمام مشکلات موجود، یک دیدار در بالاترین سطح داشته باشیم و قضایای فی‌مابین را حل و فصل کنیم.
تب تند رابطه با آمریکا که هیچ گاه نیز به این تندی نبوده است، بارها فروکش کرده است. هر دولتی نیز در این زمینه تلاشی داشته است. اما به نظر می‌رسد نبود لابی و دیپلماسی عمومی از طرف ایران در این رابطه باعث شده است دیگران بتوانند نقش بیشتری در مدیریت این بحران ایفاد کنند.
وقتی در آمریکا، لابی‌هایی برای حمایت از حکومت‌های غیردموکراتیک خاورمیانه وجود دارد، حتما ظرفیت وجود این لابی برای ایران نیز، وجود خواهد داشت.
به طور معمول اولین چیزی که از مشکلات در هر رابطه صدمه می‌بیند، بخش سیاسی رابطه است. آخرین چیزی نیز که در یک رابطه آسیب دیده ترمیم می‌شود، روابط سیاسی است. برای تبیین این بازی برنده- برنده، باید با نگاه به منافع ملی طرفین، از لایه‌های بشر دوستانه، آموزشی و اقتصادی شروع کرد و سرانجام به رابطه سیاسی رسید. البته این تقسیم‌بندی نسبی است و در سایه نبود رابطه سیاسی بر سایر بخش‌های روابط گسترده است. ما با یک ماتریس سه‌بعدی در رابطه بین دو کشور روبه‌رو هستیم. ابعاد این ماتریس به نام ایران، آمریکا و سایر کشورها نامگذاری شده است و ابعاد آن در دو سو، طیفی از موافقان قطعی تا مخالفان قطعی رابطه است. مدیریت این ماتریس برای از سرگیری روابط امری بسیار دشوار و پیچیده است. هیچ‌گاه نیز نمی‌توان بخشی از این بازه را حذف کرد. برای مثال در ایران نمی‌توان مخالفان رابطه را از این بازی حذف کرد. وجود لابی قوی ایران در آمریکا و سایر کشورها به ساده‌تر شدن حل این معادله چند بعدی کمک خواهد کرد.اما آنچه که تاکنون رخ داده است، قوت بخش مخالفان رابطه در ایران، آمریکا و سایر کشورها بوده است.
مواضع و صداهای متناقض در دولت آمریکا در یکی دو هفته اخیر نشان داد که تنظیم این رابطه برای شروع و از سرگیری آن کاری بسیار پیچیده و سخت خواهد بود. از طرف دیگر سایر کشورها نیز از نبود این رابطه به دلایل سیاسی و اقتصادی سود می‌برد و می‌توانند در شکاف روابط، نقش‌های دیپلماتیک خود را ایفا و منافع ملی خود را تامین کنند.
ممکن است رابطه ایران و آمریکا در افق بلند مدت خود رابطه‌ای مانند ایران و انگلیس، فرانسه، آلمان و روسیه باشد.روابطی که هیچ‌گاه استراتژیک و راهبردی نخواهند شد. اما به دلیل گسست روابط، انرژی که باید برای شروع آن صرف شود، بسیار بیش از ارزش ذاتی این رابطه است و این انرژی بیش از ظرفیت است.


موانع تعامل برد- برد ایران و آمریکا

دکتر وحید شقاقی شهری
عضو هیات علمی
دانشگاه علوم اقتصادی
pic۷
جهان در قرن ۲۱ با معضلات و مشکلات جدی روبه‌رو است. به‌رغم پیشرفت‌های متعدد همچنان شاهد گسترش روزافزون فقر و نابرابری‌های درآمدی هستیم، آلودگی‌های فزاینده محیط‌زیست میراث عصر صنعت به بشریت است، جنگ و کشتار و ناآرامی در اقصی نقاط جهان موج می‌زند و بی‌ثباتی تشدید شده است. شاهد مشکلات اقتصادی حاصل از نظام سرمایه‌داری در کشورهای غربی هستیم و همچنان علیرغم نظریه پایان تاریخ فوکویاما، بشریت همچنان به‌دنبال یافتن الگوی توسعه ایده‌آل خود می‌باشد. ورود به عصر دانایی با مزایا و چالش‌های خود اذهان مردم جهان را به خود درگیر کرده و تغییرات سریع و شوک‌های متعدد آرامش مردم را تحت‌الشعاع قرار داده است. در این دنیای پرتلاطم با چالش‌های متعدد و روزافزون، به نظر می‌رسد بازی‌های برد- باخت در نظریه تئوری بازی‌ها باید بازنگری شود، چراکه می‌شود اثبات کرد که انتهای بازی‌های برد- باخت، به نتیجه باخت - باخت منتهی خواهد شد. خروج جهان از چالش‌های عدیده موجود و پیشرو جز در یک بازی برد- برد برای بشریت حاصل نخواهد شد. جهان بعد از گذر از دو جنگ جهانی ویرانگر، شوک‌های انرژی، سقوط نظام‌های سوسیالیستی و کشتار و بی‌ثباتی‌های مکرر نیازمند ورود به عصری همراه با آرامش است و این آرامش تنها در یک بازی برد- برد جهانی حاصل خواهد شد. ایران در یک موقعیت ژئواکونومیکی با مرکزیت انرژی جهان (نفت و گاز) و سرراه آبراهه‌های بین‌المللی و کریدورهای شمال - جنوب و شرق - غرب، شرایط ویژه‌ای برای کشورهای جهان دارد چراکه دیگر تمدن غرب تنها قدرت اقتصادی نیست و ظهور قدرت‌های اقتصادی جدید نظیر چین و برزیل و هند موجب شده تجارت روانه شده و از تمرکز در یک نقطه خارج شود. گسترش قدرت‌های اقتصادی موجب شده ثبات در اقصی نقاط جهان اهمیت مضاعف یابد و در این میان، ایران براساس موقعیت برجسته خود که مسیر تجارت بین اروپا با آسیای جنوب شرقی است، اهمیت بسیار زیادی در معادلات جهانی ایفا می‌کند. در واقع توسعه قدرت‌های اقتصادی موجب شده مجدداً جایگاه ایران برجسته‌تر گردد. جدا از این اقتصاد ایران با حدود ۸۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی (قدرت برابری خرید)، قدرت هفدهم اقتصادی جهان است و درتکاپوی قرار گرفتن در بین ده ابرقدرت اقتصادی است. این وضعیت موجود و تصویر آرمانی از ایران موجب شده رویکرد برد- باخت برای آمریکا و ایران رنگ ببازد، چراکه در یک دوره بلندمدت، این نظریه نهایتا به بازی باخت - باخت یا حتی باخت - برد مبدل خواهد شد. بنابراین جدا از اثبات نظری منافع بلندمدت تعامل برد- برد بین ایران و آمریکا، تجربیات موجود نیز همین موضوع را مشخص می‌سازد و ثبات اقتصادی و سیاسی ایران، ضمن گسترش تعاملات اقتصادی و تجاری کم‌هزینه و سریع بین کشورهای اروپایی و آمریکایی با کشورهای نوظهور، به آرامش منطقه خاورمیانه و نیز شرایط پرتلاطم آن کمک خواهد رساند. با این حال همانگونه که اشاره شد، به نظر بنده دولت‌های نوظهور نباید اجازه دهند بدبین‌های عصر صنعت، دیدشان را محدود سازند و نظریه برد- باخت را به جهان تحمیل کنند. این نظریه شاید در عصر صنعت با رویکرد استثمار منابع طبیعی و سرزمینی کشورها و نیز تئوری بزرگ- همیشه- بهتر همخوانی داشت، ولی در عصر دانایی‌محور با توسعه روزافزون دانش زیرسوال است. در عصر دانش بازی‌های برد- باخت جایگاهی ندارند و در این عصر برخلاف عصر صنعت، بازی‌های برد - برد محور می‌باشند چراکه اقتصاد دیگر به‌صورت حداکثرسازی منابع محدود تعریف نمی‌گردد و در این عصر، با رشد صنایع شبکه‌ای و همزمانی بهره‌برداری از منابع و نیز نامحدود بودن آنها معیار و ملاک تغییر کرده و دیگر استثمار عصر صنعت توجیهی نخواهد داشت. از این رو خلاصه کلام اینکه در عصر پیشرو با ظهور ابرقدرت‌های جدید و توزیع قدرت اقتصادی به اقصی نقاط جهان و گذر از معیارهای عصر صنعتی، دنیا دیگر برای توسعه و پیشرفت محتاج تعاملات برد- برد به جای بازی‌های استثمارگرایانه برد - باخت عصر گذشته است.


ایران بازارهای نفتی خود را گسترش می‌دهد

حامد فرنام
دبیر کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران
pic8

ایران به لحاظ انرژی و تامین منابع نفتی و گازی جهان بیشتر مناطق شرق آسیا نظیر چین، هند و آسیای شرقی را پوشش می‌دهد. از سوی دیگر منبع تامین انرژی آمریکا پیشتر خاورمیانه بود، اما با افزایش قیمت نفت، این کشور به سمت منابع دیگر انرژی روی آورده و تلاش کرد از نفتی که از شن و ماسه گرفته می‌شد استفاده کند؛ به این ترتیب بود که خاورمیانه جدید در شمال آمریکا ایجاد شد. حال اگر رابطه ایران و آمریکا مجددا از سر گرفته شود، می‌توان امیدوار بود که نرخ نفت و گاز جهانی پایین آمده و آمریکا مجددا از خریداران نفت کشورهای خلیج فارس باشد. این امر از نظر استراتژیک می‌تواند برای ما یک رویه مناسب محسوب شود و ما را با بازارهای بیشتری علاوه‌بر بازارهای شرق آسیا مواجه کند. از سوی دیگر رفع تحریم‌ها نیز پس از برقراری این رابطه می‌تواند برای ما ایجادکننده بازارهای جدیدی برای فروش محصولاتمان باشد. اما در پاسخ به این پرسش که چرا با وجود مزایای برقراری رابطه دو کشور برخی گروه‌ها و کشورها در این راه سنگ‌اندازی کرده و مانع آن می‌شوند، می‌توان از لحاظ اقتصادی گفت که برخی سود خود را در فضای تیره میان دو کشور دنبال می‌کنند. از جمله این افراد می‌توان به دلال‌ها اشاره کرد و افرادی که به دنبال مقاصد خود در پی این فضای تیره هستند. این در حالی است که هر چه تعامل جهانی بیشتر باشد، فضای برد- برد می‌تواند برای هر دو طرف بیشتر تامین شود.


فضای تیره و دلالانی که از آن سود می‌برند

محمد مهدی رییس‌زاده
رییس کمیسیون سرمایه‌گذاری و تامین مالی اتاق بازرگانی تهران
pic۹
در باب مزایای برقراری رابطه ایران و آمریکا من می‌توانم از زاویه اقتصادی به این مساله بپردازم. با توجه به تجربه رابطه ایران و آمریکا در گذشته می‌توان گفت برقراری مجدد ارتباط میان دو کشور می‌تواند موجب ایجاد یک فضای رقابتی گسترده‌تر شود و به این ترتیب ایران را با گزینه‌های متعدد برای انتخاب مواجه کند. اتحادیه اروپا ادعا می‌کند که در اتخاذ رویکردهای تحریمی مستقل از آمریکا عمل می‌کند، اما ما در عمل شاهدیم نه تنها این اتحادیه با آمریکا هماهنگ است. بلکه در مواردی حتی رویکرد سخت‌گیرانه‌تری را نیز در قبال ایران در پیش می‌گیرد. از این جهت اگر تحریم‌ها کاهش یافته و یا برطرف شوند، اقتصاد ما با حق انتخاب بیشتری مواجه شده و در یک فضای رقابتی می‌تواند عمل کند. این امر برای کشوری نظیر آمریکا نیز می‌تواند یک معامله برنده - برنده باشد؛ چراکه یک بازار چند صد میلیونی به مجموعه بازارهای این کشور افزوده می‌شود و می‌تواند از آن در راستای دستیابی به منافع ملی خود بهره بگیرد. اما چرا برخی علاقه‌مند نیستند که این رابطه شکل بگیرد و در جهت تنش‌زایی حرکت می‌کنند؟ به نظر من کسانی که نمی‌خواهند فعالیت مثبت و مناسبی در فضای شفاف داشته باشند، مخالف برقراری این رابطه هستند؛ چراکه منافع آنها در رابطه حسنه ایران و آمریکا تامین نمی‌شود و سودهای هنگفتی را که از فضای تیره دو کشور نصیبشان می‌شود، از دست می‌دهند؛ بنابراین از بعد اقتصادی این گروه مخالف تنش‌زدایی میان دو کشور عمل می‌کنند.



مواضع اعراب و اسرائیل در تنش‌زدایی میان ایران و آمریکا

محمد شهرابی فراهانی
pic۱۰

لحن مثبت مقامات دو کشور ایالات متحده آمریکا و ایران درباره یکدیگر، در اجلاس اخیر سازمان ملل، و مذاکره وزیران امور خارجه‌شان در حاشیه این اجلاس، در قالب مذاکره ایران و ۱+۵، واکنش‌ها و تحلیل‌های گوناگونی را در محافل داخلی و بین‌المللی در پی داشته است. چنین اتفاقاتی هر چند در حد مصاحبه‌ها و سخنان متفاوتی بوده است، تغییر اساسی در رویکرد دو کشور پس از گذشت حدود ۳۰ سال است. تغییری که بی‌شک به مذاق برخی کشورهای خاورمیانه خوش نیامده است. کشورهایی که درآینده مانع از برداشتن گام‌های جدی برای حل اختلافات عمیق میان ایران و ایالات متحده آمریکا خواهند شد. نظریه هانتینگتون در ارائه الگویی از نظام کنونی جهان، چارچوب خوبی برای فهم موانع منطقه‌ای بر سر رابطه ایران و آمریکا است. بر اساس این نظریه، نظام جهان پس از نظام «دو قطبی» جنگ سرد و نظام «چند قطبی» پس از آن، که دوران اوجش جنگ خلیج فارس بوده است، در حال گذار از نظام «تک قطبی-چند قطبی» به سر می‌برد. در این نظام، یک ابرقدرت و چند قدرت عمده در هر منطقه وجود دارد. در این الگو ایالات متحده آمریکا با برتری در همه ابعاد، اعم از نظامی، اقتصادی و فناوری، ابرقدرت است و دارای امکانات و توانایی لازم برای حفاظت از منافع خود در سراسر دنیا است. در کنار این ابرقدرت در هر منطقه قدرت‌های عمده‌ای هستند که از نفوذ و تسلط کافی در منطقه خود برخوردارند. در سطح سوم از این الگو قدرت‌های درجه دوم منطقه‌ای واقعند که اغلب منافعشان با کشورهای درجه اول منطقه‌ای در تعارض است. بر اساس نظریه فوق، قدرت عمده در خاورمیانه ایران است و عربستان قدرت درجه دوم منطقه به شمار می‌آید. در این میان دو بازیگر دیگر منطقه قطر و رژیم صهیونیستی هستند. قطر در سال‌های اخیر به لطف ثروت بادآورده نفت، تلاش بسیاری برای دستیابی به جایگاه درجه دوم قدرت در خاورمیانه داشته است. رژیم صهیونیستی هم به دلیل ماهیت نامشروع خود در خاورمیانه همواره سعی در برهم زدن نظم خاورمیانه داشته است. کشورهای درجه دوم مثل عربستان و قطر با برقراری همکاری‌های استراتژیک با ابرقدرت، یعنی آمریکا، سعی در کاهش نفوذ قدرت عمده منطقه، ایران، دارند و همین عامل نزدیکی آمریکا، عربستان و قطر در دهه اخیر بوده است. از طرفی رژیم صهیونیستی با پناه گرفتن پشت قدرتی مثل آمریکا از تهدیدات نسبت به خود در منطقه خواهد کاست و همزمان با حمایت از سیاست‌های نظامی و اقتصادی آمریکا علیه ایران، از افزایش قدرت ایران در منطقه و بالطبع استحکام محور شیعی مقاومت جلوگیری خواهد کرد. به نظر می‌رسد کشورهای عربی، که سعی در پذیرش و تقویت قدرت عربستان در نقش قدرت منطقه‌ای دارند، و رژیم صهیونیستی دو مانع جدی برای نزدیکی ایران و ایالات متحده باشند. آنچه در این میان مهم است، جایگاه یگانه ایران از نظر نفوذ سیاسی و فرهنگی در منطقه خاورمیانه است. جایگاهی که آمریکا را بر آن داشته است که به‌رغم کارشکنی‌های متحدان خود در منطقه آن را به رسمیت شناسد و سعی در بهره‌گیری از آن در جغرافیای سیاسی منطقه کند.