تعارض بین رشد اقتصادی و کیفیت زیست‌بوم
آرش جمشیدنژاد
Arash-jam-eco@yahoo.com
گرچه مدت‌ها است بشر متوجه اهمیت محیط‌زیست در زندگی خود شده است، اما دهه‌های آخر قرن ۲۰ را باید زمان اوج طرح مسائل‌ زیست‌محیطی دانست. امروزه خطر بزرگی که بشر از ناحیه تخریب‌های زیست‌محیطی احساس می‌کند نه تنها آرامش و امنیت زندگی او را بر هم زده، بلکه موجودیت او را هم در معرض تهدید و خطر قرار داده است. هرچند تاثیر انسان بر منابع زیست‌محیطی پیرامون خود عمری به قدمت حیات او دارد، اما تخریب و نابودی آن به دنبال انقلاب صنعتی به‌گونه‌ای خطرناک شدت یافت و پیشرفت علم و فناوری انسان را قادر ساخت تا طبیعت را مقهور خویش سازد و موجب انهدام تدریجی اما مستمر محیط‌زیست شود. در مقاله پیش‌رو اثر تغییرات آب و هوایی و مخاطرات زیست‌محیطی ناشی از فعالیت‌های اقتصادی را بر زندگی انسان‌ها و کیفیت زیست بوم بررسی کرده‌ایم که بخش اول این مقاله را می‌خوانید.
تغییرات آب و هوایی
تغییرات آب و هوایی یا جوی به فرآیندی گفته می‌شود که طی آن زمین گرم‌تر شده و به‌صورت جزئی به انتشار گازهای گلخانه‌ای نسبت داده می‌شود که به وسیله فعالیت‌های انسانی تولید می‌شود و بر سلامت انسان‌ها، زیرساخت‌ها، جامعه، اکوسیستم، کشاورزی و فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی تاثیرات بسیاری دارد. مهم‌ترین گازهای گلخانه‌ای عبارتند از: دی‌اکسیدکربن، نیترواکسید و متان. افزایش گازهای گلخانه‌ای تاکنون باعث افزایش متوسط دمای زمین تا ۳ درجه سانتیگراد شده است.

آلودگی هوا
آلودگی هوا عبارت است از وجود یک یا چند ماده آلاینده در هوای آزاد به میزانی که در مدت زمان معین بتواند کیفیت هوا را به ضرر انسان، حیوان، گیاه و اشیا تغییر دهد. در ایران در ۲۹ تیر سال ۱۳۵۴ شمسی آیین‌نامه جلوگیری از آلودگی هوا در مجلس آن زمان به تصویب رسید و سازمان حفاظت محیط‌زیست مسوول اجرای آن شد. آنچه امروز تحت عنوان مساله آلودگی هوا مطرح می‌شود، محصول فعالیت‌های مختلف انسان بوده است. مطالعات بسیاری نشان می‌دهد که تغییرات آب و هوایی جریان کاهش فقر را کندتر و بعضا معکوس می‌کند. طبق تخمین‌های به دست آمده اگر دمای زمین ۳ درجه گرم‌تر شود، ۶۰۰ میلیون انسان در خطر گرسنگی قرار خواهند گرفت. مطالعات اخیر نشان می‌دهد که یک درصد رشد در تولید ناخالص داخلی بخش کشاورزی، باعث افزایش مصرف سه دهک اولیه بین ۴ تا ۶ درصد می‌شود و این به آن معنا است که تغییرات آب و هوایی می‌تواند دولت‌ها را در زمینه کاهش فقر دچار مشکل کند.

انقلاب صنعتی و آغاز جریان آلودگی زیست‌محیطی
رشد اقتصادی هدف اصلی بسیاری از سیاست‌های اقتصادی دولت‌ها است. با این حال، رشد اقتصادی سریع معمولاً باعث ایجاد زیان‌های جدی به محیط‌زیست (به دلیل استفاده فزاینده از منابع طبیعی) می‌شود. از این‌رو، یک تضاد بالقوه بین سیاست‌های رشد اقتصادی و وضعیت محیط‌زیست وجود دارد، بنابراین مخاطرات زیست‌محیطی ناشی از فعالیت‌های اقتصادی به یک موضوع بحث‌برانگیز تبدیل شده است. با توجه به این موضوع طی دهه‌های اخیر برخی از طرفداران محیط‌زیست از دیدگاه شکست بازار با تجارت آزاد و رشد اقتصادی به قیمت تخریب محیط‌زیست موافق نیستند. از سوی دیگر، کسانی معتقدند برای دستیابی به محیط‌زیست سالم‌تر و ریشه‌کن کردن فقر، رشد اقتصادی لازم است؛ بنابراین به تدریج موضوع تعارض میان رشد اقتصادی و کیفیت محیط‌زیست به یکی از موضوعات مورد بحث در حوزه اقتصاد محیط‌زیست تبدیل شد؛ به‌طوری که امروزه کشورها نسخه‌های مختلفی از توسعه پایدار را دنبال می‌کنند. تجارت بین‌الملل نیز یکی از عوامل مؤثر بر توسعه اقتصادی است که جوامع بشری از گذشته تاکنون، با آن آشنا بوده‌اند. توجه زیاد جوامع به تجارت و اهمیت آن سبب شد تا اندیشمندان و متفکران اقتصادی در زمینه تجارت نظریات مهمی را بیان کنند که از آن جمله می‌توان به نظریات آدام اسمیت و دیوید ریکاردو اشاره کرد. هرچند تجارت میان کشورها مزیت‌هایی نظیر افزایش قدرت رقابتی و در نهایت افزایش رفاه را به دنبال دارد، اما ممکن است برخی کشورها به منظور افزایش سهم خود در بازارهای بین‌المللی به شکل نامطلوبی از منابع طبیعی و زیست‌محیطی در فرآیند تولید استفاده کنند که این امر در نهایت باعث تخریب محیط‌زیست و انتشار آلودگی می‌شود. بحث در مورد تجارت بین‌الملل به اندیشه‌های مکتب سوداگری در قرن ۱۶ میلادی بازمی‌گردد. از دیدگاه این مکتب، تراز تجاری مثبت سبب شکوفایی و رشد اقتصادی می‌شود. طبیعت‌گرایان در ابتدای قرن ۱۸ معتقد بودند تجارت خارجی زمانی مفید است که بتواند قیمت کالاهای کشاورزی را بالا نگه دارد. بعد از طبیعت‌گرایان، نظریه کلاسیک‌ها، مهم‌ترین نظریه طرفدار تاثیر مثبت تجارت بر رشد اقتصادی بود.

آنها تاکید داشتند که توسعه تجارت بین‌الملل، منجر به افزایش تخصص و کارایی در بخش‌های صادراتی شده و در نهایت باعث تخصیص مجدد منابع از بخش‌های تجاری می‌شود که این پدیده موجب افزایش رشد می‌شود. آدام اسمیت، تئوری هزینه‌های مطلق را مطرح کرد و تحلیل او از اقتصاد و تجارت بر مبنای مفهوم تقسیم کار و تخصص قرار گرفت. پس از او ریکاردو، تجارت بین‌الملل را در چارچوب نظریه اصلی ارزش- کار خود مورد تحلیل قرار داده و نظریه مزیت نسبی را ارائه کرد. طبق این نظریه هر کشور در تولید کالایی تخصص می‌یابد که هزینه نسبی تولید آن کالا برای آن کشور پایین‌تر باشد و کالایی را وارد می‌کند که هزینه نسبی تولید آن در داخل نسبت به کالای دیگر بالاتر باشد. به عبارتی ریکاردو طبق این نظریه، نقص نظریه مزیت مطلق آدام اسمیت را رفع کرد. بعد از کلاسیک‌ها، نئوکلاسیک‌ها ظهور پیدا کرده و نظریات مربوط به رشد توسط محققین ارائه شد. این نظریات مبنای تحقیقات بعد از خود شد و تا دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی ادامه داشت. اما در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تئوری‌های رشد و همچنین شاخص‌های توسعه‌یافتگی از یک طرف به دلیل نادیده گرفتن چگونگی توزیع درآمد و از طرف دیگر به دلیل عدم توجه به آثار زیست‌محیطی ناشی از رشد، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. پس از آن چندین دیدگاه در مورد ارتباط بین رشد اقتصادی و محیط‌زیست شکل گرفت. یک دیدگاه کاملا خوش‌بینانه نسبت به مساله محیط‌زیست و ارتباط آن با رشد اقتصادی به این صورت مطرح شد که رشد اقتصادی همواره موجب بهبود کیفیت محیط‌زیست می‌شود؛ بنابراین رشد بالاتر به معنای داشتن محیط‌زیستی سالم‌تر است. دیدگاه دوم، دیدگاهی کاملا بدبینانه است که بیان می‌کند رشد اقتصادی بالاتر به معنای از دست‌ دادن محیط‌زیست سالم‌تر است و برای داشتن محیط‌زیستی سالم، به ناچار باید از رشد اقتصادی بالاتر چشم‌پوشی کرد. دیدگاه سوم بر مبنای منحنی کوزنتس و شکل هندسی خاص آن به‌صورت U معکوس مطرح شد. نخستین فردی که تاثیر آلودگی را بر کارایی اقتصادی به‌طور منظم و مدون مورد بررسی قرار داد پیگو (۱۹۲۰) بود.

وی در تحلیل خود میان هزینه‌های اختصاصی تولید و فعالیت مصرفی(شامل مواد سوختنی، ماده خام، هزینه‌های نیروی کار و غیره) و هزینه‌های اجتماعی این فعالیت‌ها تفاوت قائل شد. وی ملاحظه کرد که آلودگی باعث تحمیل هزینه‌های خارجی می‌شود و بین هزینه‌های مصرفی و هزینه‌های عمومی شکافی ایجاد می‌کند. هزینه‌های خارجی تولید به همراه هزینه‌های اختصاصی آن، در مجموع هزینه‌های اجتماعی تولید را تشکیل می‌دهند. تنها در صورتی که آلودگی به حد صفر برسد، امکان صفر شدن هزینه‌های خارجی فراهم می‌شود که این امر بعید به نظر می‌رسد، زیرا همواره در فرآیند تولید ضایعاتی تولید شده و لازم است که هزینه‌هایی برای کنترل این آلودگی‌ها صرف شود. از آنجا که خسارت‌های زیست‌محیطی به سلامت و بهداشت انسان آسیب می‌رسانند و باعث کاهش کیفیت زندگی و رفاه بشر می‌شوند، اقتصاددانان از آن با عنوان «اقتصاد آلودگی» نام می‌برند، بنابراین حضور فیزیکی آلودگی به معنای وجود آلودگی اقتصادی نیست و زمانی آلودگی اهمیت می‌یابد که منجر به کاهش رفاه انسان شود. تبعات استفاده بیش از حد منابع طبیعی، تخریب محیط‌زیست و تغییرات اقلیمی در دو دهه اخیر محققان را به تلاش برای بررسی رابطه میان انتشار آلودگی و رشد اقتصادی سوق داده و این مساله مورد توجه بسیاری از محققان قرار گرفته است، اما مشکل اصلی در بررسی رابطه کیفیت زیست‌محیطی و شاخص‌های رشد اقتصادی عدم دسترسی به آمار و اطلاعات دقیق و جامع پیرامون معیارهای کیفیت زیست‌محیطی بود. پس از آغاز دهه 1990 خلاصه‌ای از داده‌های زیست‌محیطی کشورها به واسطه سیستم نظارت محیط‌زیست(GEMS) مانند داده‌های انتشار دی‌اکسیدکربن که توسط آزمایشگاه ملی (ORNL) برآورد شده و نظایر آن، در دسترس محققان قرار گرفت. دسترسی به این اطلاعات، پژوهشگران متعددی را برانگیخت که رابطه میان درآمد و شاخص‌های کیفیت محیط‌زیست را مورد آزمون قرار دهند. اکثر مطالعات اقتصادی صورت گرفته در این زمینه در پی یافتن یک ارتباط معنادار میان تخریب محیط‌زیست و رشد اقتصادی بوده است که نتیجه این تحقیقات منجر به پیشنهاد الگویی کاربردی با عنوان منحنی زیست‌محیطی کوزنتس شد. امروزه ارتباط بین رشد اقتصادی و کیفیت زیست‌محیطی به‌صورت (U وارونه) به منحنی زیست‌محیطی کوزنتس معروف است؛ به این صورت که در سال‌های اولیه رشد اقتصادی مقدار تخریب زیست‌محیطی افزایش می‌یابد، اما به مرور زمان و پس از رسیدن به سطح معینی از رشد، کیفیت زیست‌محیطی بهبود می‌یابد. به عبارت دیگر در مراحل بالای رشد، مقدار تخریب زیست‌محیطی کاهش خواهد یافت. در شماره آینده از فرضـیه «پناهگـاه آلاینـدگی» (PHH) که به‌عنوان یکی از دلایل اصلی کاهش آلودگی در کشورهای با سطح درآمد بالا و افـزایش آلـودگی در کشورهای با سطح درآمد پایین مطرح مـی‌شـود، صحبت خواهیم کرد.