ثروت سرمایه طبیعی مهم‌تر است یا درآمد آن

درآمد متعارف (ارزش بازاری محصول طی یک دوره ثابت در یک منطقه مفروض) برای مدت طولانی به‌عنوان شاخص رفاه انسانی تلقی می‌شد. محدودیت‌های سیستم حساب‌های ملی- که در آن فعالیت‌های کاهش آلودگی به‌عنوان ترس از کاهش درآمد و تنوع زیستی نادیده گرفته می‌شود- اکنون بهتر درک می‌شود.

از منظر پایداری محیط‌زیستی، سنجش سنتی درآمد دارای ایراد است؛ چرا که این نوع سنجش تنها ذخایر سرمایه طبیعی را شامل می‌شود. گرچه ثروت (و سرمایه طبیعی) یک موجودی است، اما درآمد یک جریان است (بازده ثروت). درک این تفاوت بسیار مهم و ضروری است. تولید ناخالص داخلی GDP متداول و مرسوم در اندازه‌گیری جریان بسیار خبره است؛ اما می‌تواند تنها تا حدودی ثروت را اندازه‌گیری کند.

GDP می‌تواند دارایی‌های مالی خالص، دارایی‌های فیزیکی، سرمایه انسانی جزئی (مانند مالکیت فکری) و تا حدودی جزء تجاری سرمایه طبیعی (ماهی، چوب) را اندازه‌گیری کند. تولید ناخالص داخلی در اخذ و اندازه‌گیری جنبه‌های فیزیکی سرمایه طبیعی مانند خدمات اکوسیستم با دشواری روبرو است چه برسد به ارزش اقتصادی آنها. اکثر ارزیابی موجود در تخمین فرآیندها به شدت بر ارزش‌های مبادله/ داد و ستد متکی است؛ جایی که هیچ اندازه‌گیری بجا و درستی در مورد آنچه اقتصاددانان و بوم‌شناسان «اثرات خارجی محیط‌زیستی» (کاهش و فرسایش سرمایه طبیعی) می‌نامند وجود ندارد.

امروزه ما مردم جهان حدود ۵ تن کربن در سال وارد اتمسفر می‌کنیم؛ از آغاز قرن بیست و یکم یک چهارم زمین فرسوده شده است؛ و تنوع زیستی با نرخ هشداردهنده‌ای در حال کاهش است. جنگل‌های مناطق گرمسیر در حال خالی شدن از محصولات هستند و ماهیگیری بیش از حد با کاهش ذخایر ماهی به صدمه بر اکوسیستم دریایی ادامه می‌دهد. اقتصاددانان مدت زیادی است که در مورد این نوع ناهنجاری‌ها در طبیعت هشدار داده‌اند.

اگر حسابداری به سنجش (ذخیره) ثروت به‌طور فراگیر و جامع توجه کند، خطای معادل ساختن درآمد و رفاه می‌تواند تصحیح شود. در اینجا باید به‌خاطر داشته باشید که آدام اسمیت در کتاب «بررسی درباره ماهیت و علل ثروت ملل» به ثروت اشاره می‌کند، نه درآمد. حتی امروز نهادهای چندجانبه پیش از توسعه دادن هر نوع کمک مالی به ثروت یک ملت توجه می‌کنند نه درآمد آن.

برنامه محیط‌زیست سازمان ملل متحد (UNEP) به همراه نهادهای دیگر روی این موضوع کار کرده‌اند. در سال ۲۰۱۴ (IWR) Inclusive Wealth Report بر نیاز به سرمایه ساخت بشر، انسانی و طبیعی تاکید می‌کند. روش‌شناسی و داده‌ها می‌توانند به آسانی به سرمایه اجتماعی و فرهنگی گسترش یابند. این گزارش ۱۴۰ کشور را در ۲۰ سال گذشته مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد. با استفاده از این ابزار، کشورها می‌توانند دریابند که چگونه اجزای کلی ثروت آنها در طول زمان تکامل یافته است. ظرفیت‌های کشور می‌توانند به‌عنوان پیشرفت‌های جدید در محاسبه و گزارش در شاخص مستقل ثروت Independent Wealth Index (IWI) ادامه دهند.

(IWR) در سال ۲۰۱۴بیان کرد که سرمایه تولید شده که توسط GDP اندازه‌گیری شده است تنها ۱۸ درصد ثروت کل ملل را ارائه می کند. طبق گزارش‌های (IWR) گرچه افزایش‌هایی در GDP و شاخص توسعه انسانی وجود داشته است، اما سرمایه طبیعی بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ در ۱۲۷ کشور از ۱۴۰ کشور کاهش یافته است. در سراسر جهان، گرچه GDP از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۰ تا ۵۰ درصد افزایش یافته است اما IWR تنها ۶ درصد افزایش داشته است. این بدان دلیل است که در حوزه وسیع‌تر توسعه پایدار GDP از محاسبه منابع ثروت مانند پیشرفت طبیعی و انسانی که توسط IWI پوشش داده می‌شود، شکست می‌خورد. ارزیابی و ارزش‌گذاری سرمایه طبیعی و تغییر در سرانه ثروت جامع در طول زمان پتانسیل آگاه شدن از پیشرفت بر «اهداف توسعه پایدار» (SDGs) را داراست.

IWI یک شاخص چندمنظوره و چندهدفه از توسعه پایدار است. افزایشی در IWI در حالی که کشاورزی پایدار (SDG ۲) و زندگی سالم و سلامت (SDG ۳) را توسعه می‌دهد، نشان‌دهنده ریشه‌کنی فقر (SDG, ۱) و امنیت غذایی خواهد بود. یک افزایش در IWI همچنین نشان‌دهنده رشد اقتصادی پایدار و فراگیر (SDG ۸) و الگوهای تولید و مصرف پایدار خواهد بود. یک افزایش در IWI نشان‌دهنده فرسایش سرمایه طبیعی و شکست در مبارزه با تغییر آب و هوا و اثرات آن (SGD ۱۳)، حفظ و استفاده پایدار از اقیانوس‌ها، دریاها و منابع دریایی (SDG ۱۴)، محافظت، ترمیم و توسعه استفاده پایدار از اکوسیستم‌ها در این کره خاکی، مدیریت پایدار جنگل‌ها، مبارزه با بیابان‌زایی، مبارزه با فرسایش زمین و توقف فقدان گوناگونی زیستی (SDG ۱۵). خواهد بود. IWI می‌تواند قدرت شیوه‌های اجرای توسعه پایدار (SDG ۱۷). را اندازه‌گیری کند.

آگاهی کشورها از ذخایر سرمایه طبیعی‌شان از طریق IWI می‌تواند در محافظت و ترمیم سرمایه طبیعی سرمایه‌گذاری شود. IWI یک ابزار اقتصاد کلان است که سیاست‌گذاران را قادر می‌سازد تا مبادلات سناریوها و سیاست‌های مختلف را درک کنند. به‌عنوان مثال برزیل که ۵۶ درصد زمین‌های آن تحت پوشش جنگل است، از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ شاهد کاهش در ثروت جنگل‌های خود بوده است. گرچه این کشور بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ توانست با سیاست‌های حفظ منابع طبیعی خود، اجرای شدید قوانین جنگل‌داری و عدم ترویج گسترش کشاورزی در زمین‌های جنگلی این روند را معکوس کند.

IWI قادر به ردیابی ذخایر ثروت در سرمایه انسانی و طبیعی است. IWI خود را برای بازبینی و بررسی پیشرفت به سوی SDGs معطوف می‌کند. یک هدف معقول برای IWI رشد ذخایر ثروت در متوسط جهانی ۳ تا ۵ درصد در سال است؛ گرچه این هدف در برخی کشورها می‌تواند بیشتر جاه‌طلبانه به نظر بیاید.

ثروت سرمایه طبیعی مهم‌تر است یا درآمد آن