سلامتی شما چه تاثیری بر موفقیت شرکت‌تان دارد؟

Peter Arvai
مترجم: مریم رضایی

اگر به اوایل سال 2015 برگردم، باید بگویم اصلا از نظر جسمی وضعیت مناسبی نداشتم. با اینکه چند سال پیش از آن ورزش یوگا را شروع کرده بودم و تلاش می‌کردم هر شب 7 ساعت بخوابم، همچنان هر روز صبح که وارد دفتر کارم می‌شدم، مملو از استرس و اضطراب بودم. از خواب بیدار می‌شدم، با گوشی ایمیل‌هایم را چک می‌کردم، متوجه می‌شدم از 7 صبح تا 5:30 بعدازظهر پشت سر هم جلسه دارم و خیلی عصبی وارد دفتر کار می‌شدم.

این سبک زندگی در بحبوحه راه‌اندازی یک محصول جدید در شرکتم، صدمه زیادی به من وارد کرد. دیگر نمی‌خواستم واکنش‌های شدید در محل کارم نشان دهم، بلکه می‌خواستم احساس آرامش داشته باشم و از ایده‌های جدیدی که اثرات مثبت بلندمدت دارند، استقبال کنم. من تغییرات لازم را در جسمم (با یوگا و خواب کافی) ایجاد کرده بودم، اما ذهنم هم نیاز به چنین چیزی داشت. فکر کردم مدیتیشن می‌تواند مفید باشد. این که هر روز صبح 5 دقیقه بنشینم و به مدیتیشن بپردازم، اوایل کار خیلی سختی بود. اما بعد از چند ماه به این کار علاقه‌مند شدم و جلساتم را تا 10 دقیقه و سپس به 15 دقیقه افزایش دادم. در اوایل سال 2016، هر روز صبح را با 25 دقیقه مدیتیشن شروع می‌کردم. نتیجه چه بود؟ امروز در تصمیم‌های بلندمدت بهتر عمل می‌کنم و هر جایی که بتوانم به دیگران کمک می‌کنم.

فکر می‌کنم خیلی از مدیران می‌توانند از تمرکز بیشتر بر سلامتی خود بهره ببرند. افزایش تمرکز بر تغذیه و سلامتی نه تنها به صورت شخصی به آنها کمک می‌کند، بلکه باعث می‌شود نتایج بهتری در محیط کار بگیرند. در داستان‌های معروف، یک مدیرعامل موفق فردی توصیف شده که چهار ساعت در شبانه‌روز می‌خوابد، از نظر احساسی به همه تصمیم‌های شرکت وابسته است و رفاه خودش را به راحتی برای سودآوری شرکت قربانی می‌کند. این پیام در داستان‌های رهبران موفق کسب‌وکار، کتاب‌هایی که در مورد مدیران الهام‌بخش منتشر می‌شود و مکالمات معمول در این زمینه - به صورت ناخودآگاه - منتقل می‌شود. همچنین این پیام به ما می‌گوید بهتر است در قالب مدیری ناسالم فعالیت کنیم؛ یعنی کسی که بیشتر از حد لازم انرژی برای کارش صرف می‌کند و خودش را در معرض عادت‌های ناسالم (جسمی و ذهنی) قرار می‌دهد. این پیام به سه دلیل مسموم است:

۱) یک مدیر ناسالم تصمیم‌گیری‌های کوتاه‌مدت را بر تصمیم‌های بلندمدت اولویت می‌دهد.

این مفهومی است که در کتاب کلی مک‌گونیگال با عنوان «ماهیت نیروی اراده» به شکلی ماهرانه توصیف شده و اگر هدف مشخصی را برای خودتان در نظر بگیرید، می‌توانید به خوبی آن را درک کنید. مثلا فکر کنید می‌خواهید دیگر بیش از حد قند نخورید یا به‌طور خاص‌تر، نوشیدنی‌های قندی را در محل کارتان حذف کنید. یک روز به آشپزخانه دفتر کارتان می‌روید و نوشابه‌ای را روی میز می‌بینید. علم ثابت کرده تلاشی که از قبل برای سالم زیستن خود انجام داده‌اید، میزان وسوسه شما در برابر نوشابه را مشخص می‌کند.

اگر به خودتان اهمیت می‌دهید، به احتمال زیاد از آن نوشابه می‌گذرید. اما اگر ناسالم زندگی می‌کنید، به احتمال بیشتری سراغ آن خواهید رفت. این مثال در مورد تصمیم‌گیری‌های کسب‌وکار معنا پیدا می‌کند. تصور کنید یک هدف رویایی برای تولید یک محصول جدید دارید و متوجه می‌شوید یک راه حل فنی خاص در مورد آن کارآیی ندارد. چگونه به این شرایط واکنش نشان می‌دهید؟ آیا احساس آرامش می‌کنید و به این فکر می‌کنید که چگونه دانش جدید را با هدف اولیه خودتان تلفیق کنید یا در شکلی واکنشی شروع به تغییر برنامه خود می‌کنید، تصمیم شما چه درست باشد و چه غلط، تحقیقات نشان می‌دهد اگر فرد ناسالمی باشید، به احتمال زیاد گزینه دوم را انتخاب می‌کنید.

۲) یک مدیر ناسالم در کمک به دیگران خوب عمل نمی‌کند

طبق تحقیق اخیر مدرسه پزشکی هاروارد، 96 درصد مدیران ارشد به‌دلیل داشتن استرس و کمبود خواب، انرژی کافی ندارند. تحقیق مذکور عنوان می‌کند که این احساس بی‌انرژی بودن، به توانایی مدیران برای کمک کردن به اعضای تیم‌هایشان لطمه می‌زند. خواب کافی به ما کمک می‌کند نشانه‌های اجتماعی را به درستی بشناسیم و تفسیر کنیم. اگر کمبود خواب داشته باشیم، نمی‌توانیم به اعضای تیم‌مان به صورت کارآمد کمک کنیم. کمک کردن به دیگران نیازمند «حضور داشتن» است؛ ظرفیتی که تنها در صورتی می‌توانید آن را ایجاد کنید که نیازهای اولیه شما تحقق یابند. وقتی چند سال پیش مملو از استرس و اضطراب بودم، توجه چندانی به تیم‌هایم نمی‌کردم. به همین دلیل، هر کس کار خودش را می‌کرد. پرسنل من نمی‌توانستند از گذراندن زمان با من ارزش به دست بیاورند. وقتی من در تلاش‌هایم برای پیشرفت کاری اضطراب داشتم، رفتارم کارآیی من را تا حد زیادی پایین می‌آورد تا زمانی که سلامتی را یک اولویت قرار دادم.

۳) یک مدیر ناسالم نمی‌خواهد به نظرات دیگران گوش کند

سال گذشته، مطلبی در مورد اهمیت بحث آزاد نوشتم. در این مقاله گفته بودم مدیران تاثیرگذار به دنبال چشم‌اندازهای مختلف هستند. این روش تفکر برای فردی که سلامتی ندارد، خیلی دشوار است. شرکت‌های خلاق که تلاش می‌کنند انواع تفکرات را در رده‌های مختلف سازمان داشته باشند، از اعضای تیم‌های خود می‌خواهند دائما ایده‌های جدید را مطرح کنند. با اینکه خلاقیت و تنوع اهداف غالبی هستند، اما مستلزم آن هستند که فرضیات شخصی افراد به چالش کشیده شود. موفق‌ترین شرکت‌ها کارمندان خود را تشویق می‌کنند که با دیگران تعامل داشته باشند و تغییرات احتمالی را با آغوش باز بپذیرند. من فکر می‌کنم این موضوع تنها در صورتی ممکن می‌شود که مدیر سلامت باشد. اگر سلامت جسمی و روحی نداشته باشید، نظرات دیگران را نمی‌پذیرید و حتی از شنیدن آن خشمگین می‌شوید. از نظر من، سلامتی عبارت است از خواب کافی، ورزش، مدیتیشن، تغذیه خوب و داشتن خانواده خوب. ممکن است فرمول شما متفاوت باشد. پیشنهاد من این است که نگاهی به رفتاری که با خود دارید، داشته باشید؛ هم جسمی و هم روحی. آیا تغذیه بهتر، ورزش، تمرکز بر روابط و خوابیدن بیشتر کمک می‌کند به فرد بهتری تبدیل شوید؟ رفتار یک مدیر سازمانی با خودش، اثرات زیادی دارد. این موضوع را در اولویت قرار دهید.

منبع: Forbes