شبه‌جزیره اسرارآمیز (قسمت سی‌و هشتم)

ترجمه: محمدحسین باقی

پایتخت کره‌شمالی یکی از ناشناخته‌ترین مکان‌ها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کره‌شمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارش‌ها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کره‌شمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر می‌شود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس می‌سازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان داده‌می‌شود (یا اصلا نشان داده نمی‌شود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانه‌های دولتی به‌عنوان پایتخت انقلاب نشان داده می‌شود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمه‌ای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کره‌شمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمده‌باشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصل‌هایی از کتاب مذکور است می‌تواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کره‌شمالی می‌گذرد به خواننده ارائه دهد.

این نتیجه تئوری مارکسیست- لنینیستی الهام گرفته از بلشویک و نیز بی اعتمادی به اقتصاد بازار از سوی بسیاری از کسانی بود که در جناح چپ سیاسی پس از رکود بزرگ سال ۱۹۲۹ بودند. برای کمونیست‌ها در پیونگ یانگ، صنعتی شدن سریع شوروی و بهبود نابسامانی‌های جنگ، جذاب و قابل اجرا به نظر می‌رسید. همچنین در همین مورد بود که اختلاف چین و شوروی به پیونگ یانگ اجازه داد تا در مورد قیمت در روابط چین و شوروی موش بدواند. در نهایت، پیونگ یانگ به لحاظ اقتصادی به اتحاد جماهیر شوروی نزدیکتر ماند و این کشور را به‌عنوان یک متحد نزدیک نظامی و «اهدا کننده» سوبسیدها می‌دید تا چینی‌های به لحاظ اقتصادی فقیر در دوران جهش بزرگ را. پاسخ چین هم تماس اقتصادی محدود با کره‌شمالی در تمام دهه ۵۰ و ۶۰ و بیشتر دهه ۷۰ بود، درحالی‌که آشکارا اجازه می‌داد ارتش سرخ زبان به انتقاد از کیم ایل سونگ بگشاید. در این میان، الگوی شوروی در سرتاسر بلوک شرق و کشورهای برادر - به‌طور مداوم، غیر انتقادی، و بدون اینکه به خاطر تفاوت‌های سنتی، فرهنگی یا توسعه‌ای اجازه تغییر در آن داده شود- به اجرا در آمد.

در ابتدا به نظر می‌رسید که این توسعه سریع زیربنای کشاورزی و صنعتی کره‌شمالی همراه با تلاش برای بهبود بهداشت عمومی و سواد موفق بود. پس از جنگ کره، کره‌شمالی بیش از ۷۵ درصد از معادن شبه جزیره، ۹۰ درصد از ظرفیت برق تولیدی و ۸۰ درصد از کل برنامه‌های باقی مانده ساخت و ساز کره را به ارث برد. تا اواسط دهه ۷۰ کره‌شمالی بر حسب سرانه تولید ناخالص داخلی (GDP) ثروتمند‌تر از کره‌جنوبی بود و بر اساس برخی برآوردها، بیستمین کشور ثروتمند دنیا بود، درحالی‌که اقتصاد کره‌جنوبی تعریف چندانی نداشت. برنامه یکساله ۱۹۴۸- ۱۹۴۷ کره‌شمالی ۵۴ درصد رشد در تولید صنعتی را نشان می‌داد درحالی‌که برنامه ۱۹۴۹- ۱۹۴۸ افزایشی ۳۸ درصدی را گزارش می‌داد. در پایان سال ۱۹۵۰، رشد صنعتی ۴/ ۳ برابر بیش از ۱۹۴۶ بود. در اواخر دهه ۵۰، درآمد سرانه سالانه در کره‌شمالی دو برابر کره‌جنوبی بود و در پایان دهه ۵۰ کیم کنترل کاملی بر کشور و اقتصاد داشت درحالی‌که کره‌جنوبی با تظاهرات دانشجویی و کودتای نظامی قریب‌الوقوع دست به گریبان بود. در عین حال، اقتصاد سئول به آهستگی با تولید ناخالص ملی (GNP) ۱۰۰ دلاری در سال ۱۹۶۱ به رشد خود ادامه می‌داد. شتاب آغازین کره‌شمالی تا حد زیادی به علت تشویق روح کولیمایی بود (که در برنامه ۵ ساله سال‌های ۱۹۶۱ - ۱۹۵۷ مطرح شد): بسیج عظیم انسانی و تلاش در حوزه‌های ساخت‌وساز و توسعه صنایع سنگین.

کولیما شکلی از توسعه صنعتی بود که اقتصاد دستوری کمونیستی برای دوره اولیه، با توانایی داخلی‌اش جهت تحریک تولید از طریق پشتیبانی ایدئولوژیک و تکنیک‌های پایه صنعتی، با آن سازگار است. در اواخر دهه ۱۹۵۰، کولیما با مفاهیم جدید و عجیب خود مانند جنبش «هیچ سوپی نخورید»، که محرک کارگران برای باقی ماندن در محوطه کارخانه به جای رفتن به توالت بود، به شکل غالب سازماندهی اقتصادی و منابع انسانی تبدیل شد. برنامه «تولید مارکسیستی با فیصله دادن به صرفه‌جویی» در سال ۱۹۵۶ از دوره کولیما پیشی گرفت که منجر به برنامه‌های بسیج سیاسی گسترده‌تر کولیما شد. با سرعت گرفتن کولیما در سال ۱۹۵۸، کره‌شمالی شاهد برقراری نظام پاداش به سبک استاخانویت با مدال‌ها و ستایش از به اصطلاح «سواره‌های کولیما» بود؛ یعنی گروهی از کارگران که از اهداف خود پیشی گرفته بودند درحالی‌که مطبوعات پر بود از گزارش‌هایی از تلاش‌های ساخت و ساز اَبَر انسانی و نقش شخصی کیم در مدیریت اقتصاد از طریق برنامه «هدایت فشرده».

با این حال، تا سال ۱۹۶۱ ذخایر مازاد نیروی انسانی رو به کاهش رفت و رشد هم تا حد زیادی به‌دلیل برنامه‌های پر هزینه و وسیع از سوی کره‌شمالی برای کسب فناوری (هرچند نه تکنیک، که شاید بیشتر مورد نیاز است) و ماشین‌آلات بود. توسعه تکنولوژیکی اندک در اقتصادی رخ داد که در آن هزینه تحقیق و توسعه را نمی‌توان به‌طور موثری از سوی برنامه‌ریزان اندازه‌گیری کرد، جایی که در آن حجم زیادی از تحقیق و توسعه در بخش نظامی متمرکز شده؛ بخشی که خود را از تولید غیرنظامی جدا کرده است. رشد کمی اقتصاد تا این مرحله چندان فوری نبود. در عین حال، ترکیب نظامی بودجه ملی از ۶/ ۲ درصد تولید ناخالص ملی در سال ۱۹۶۱ به ۸/ ۵ درصد در سال ۱۹۶۴ و ۱۰ درصد در سال ۱۹۶۶ افزایش یافت؛ سالی که در آن کل اقتصاد در واقع تا ۳ درصد کاهش یافت. کولیما بر حسب تبلیغات به نتیجه دست یافت اما در اواخر دهه ۵۰ کیم به تدریج از این ابراز نگرانی کرد که بسیاری از کالاهای تولیدی کیفیت بسیار پایینی داشته، به لحاظ بین‌المللی غیرقابل فروش بود و بنابراین نمی‌توانست ارز خارجی قابل توجهی به دولت بدهد.

تلاش‌های اتحاد جماهیر‌شوروی برای متهم کردن کره‌شمالی به اعمال قیمت‌های بالا، در حالی نتیجه معکوس داد که پیونگ یانگ دریافت که می‌تواند کالاهایی با کیفیت بهتر و فناوری‌ای پیشرفته‌تر و قابل اعتمادتر و ماشین‌آلاتی از غرب - البته با اعتبار- خریداری کند بدون اینکه ذخایر معدنی کشور را با قیمت پایین به شوروی‌ها واگذار کند. علاوه‌بر این، در صورت امکان، همچون تولید تراکتور، کره‌شمالی به سادگی تاسیسات خاص خود را راه‌اندازی و تراکتورها یا سایر قطعات فنی را از طریق مهندسی معکوس از شوروی کپی کرد. سردمداران کره‌شمالی استدلال می‌کردند که ماشین‌آلات مهندسی معکوس شده‌شان در کیفیت برتر از محصولات خریداری شده بر اساس قیمت بازار از شوروی است.

شبه‌جزیره اسرارآمیز (قسمت سی‌و هشتم)