پیام نیک نشان

همواره مفهوم مدیریت از دیدگاه صاحب‌نظران یک چالش جدی بوده است. عده‌ای مدیریت را صرفاً علم اکتسابی می‌دانند و برخی آن را هنر ذاتی فرض می‌کنند و برخی دیگر تلفیق علم و هنر می‌دانند. بر همین اساس استفاده از مفهوم مدیریت اصفهانی، از دیدگاه برخی مفهوم قابل قبولی نیست و آنها بر این باورند که مدیریت، یک مفهوم فراملی و منطقه‌ای است و نباید آن را به شاخص‌های محلی تقلیل داد. اگرچه از دیدگاه نویسنده، مدیریت مفهومی عمومی و قابل استفاده در کلیه بخش‌ها و کشورهاست اما همین مدیریت در محیط شکل می‌گیرد و در نتیجه عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی منطقه روی آن تاثیر‌گذار است. همان‌گونه که امروز در جهان از عناوینی همچون مدیریت ژاپنی و آمریکایی نام برده می‌شود و علت این نامگذاری نیز شکل‌گیری مبانی نظری بر مبنای شاخص‌های فرهنگی است؛ می‌توان نسبت به ایجاد الگوهای موفق و بومی نیز در سطح کشور اقدام و این امر را در راستای مدیریت بومی تلقی کرد که به فعالان عرصه مدیریت کمک می‌کند با شناخت بیشتری در محیط فعالیت کنند.

مدیریت اصفهانی نیز از جمله الگوهای مدیریت بومی در سطح کشور است که به واسطه آنکه اصفهان قطب فرهنگ، هنر و صنعت ایران محسوب می‌شود و دارای شاخص‌های فرهنگی مهم است؛ در نتیجه این پتانسیل را دارد که حرفی برای گفتن داشته باشد. اگر از دوران قبل از انقلاب اسلامی بتوان عبور کرد؛ در دوران بعد از انقلاب، در بخش دولتی و خصوصی کشور مدیرانی در سطح ملی فعالیت کرده‌اند که علاوه بر آنکه زاده اصفهان بوده، تجربه مدیریتی خود را از این استان شروع کرده‌اند و سپس قدم در راه مدیریت در سطح کشور گذاشته‌اند و صدالبته در دو حوزه اقتصادی و سیاسی، مدیران موفقی نیز بوده‌اند که مصادیق فراوانی می‌توان برای آن برشمرد. این موقعیت باعث شده که نه‌تنها، اصفهان به واسطه عوامل متعدد خود تبدیل به برند شود؛ مدیریت آن نیز یک برند شناخته‌شده در سطح ملی باشد؛ به‌گونه‌ای که در دولت‌های گذشته از طیف اصفهانی وزرا در دولت به عنوان طیف تاثیر‌گذار در سیاست‌های کلان نظام یاد می‌شد.

اما مدیریت اصفهانی دارای چه ویژگی‌ها و شاخص‌هایی است که می‌توان آن را از دیگر مدیریت‌ها متمایز کرد، آیا این ویژگی‌ها مثبت یا منفی هستند و چه باید کرد که نقاط قوت آن پر‌رنگ‌تر شود و نقاط ضعف آن را کاهش داد. باید تاکید کرد که مدیریت را نمی‌توان به مکان خاصی نسبت داد و مدیریت را عام‌تر و کلی‌تر از این بحث بایستی نگریست و هر مدیریتی شم و علم خاص خودش را دارد، امروزه مدیریتی علمی که در چین، اروپا و امریکا اعمال می‌شود، توانسته است بازارهای دنیا را تحت کنترل خود دربیاورد بنابراین مدیریت باید به طریقی اعمال شود که بتواند با استفاده بهینه از امکانات و زمان در به حرکت درآوردن چرخ اقتصادی موثر واقع شود. از سوی دیگر حرکت‌های احساسی و مقطعی باعث می‌شود یک نام شأنیت خود را برای برند شدن از دست بدهد. برخی بر این باورند که مدیران اصفهانی از نبوغ فکری، ظرفیت‌های اجرایی بالا و تحرک‌پذیری بسیار مناسب برخوردارند و نگاهی دقیق و موشکافانه به مسائل اقتصادی دارند.

شاید ویژگی بارز مدیریت اصفهانی را کسب درآمد و صرف هزینه در جای خود به صورتی که بازگشتی همراه با سود داشته باشد باید دانست. نقطه‌ضعف مدیریت در اصفهان اما این است که انسجام بین مدیران در اصفهان وجود ندارد و هرکسی خودش را بالاتر از دیگران می‌بیند، بنابراین خود را از نیاز به مشورت مبرا می‌داند. اگرچه برخی به مدیریت اصفهانی باور ندارند اما باورشان ویژگی‌هایی را برای مدیران اصفهانی شامل می‌شود که قاعدتاً ناشی از یک نوع نگرش در مدیریت است و در نتیجه مهر تاییدی بر وجود یک فرهنگ مدیریتی است .اما از برآیند سخنان موافق و مخالف می‌توان این‌گونه ادعا کرد که مدیریت اصفهانی یک مدیریت مقتصدانه و حساب‌شده، دارای سماجت و پشتکار، عملیاتی و مبتنی بر تجربه و دارای توان تصمیم‌گیری در شرایط بحرانی است.

برای مدیریت اصفهانی نقاط ضعفی را نیز می‌توان برشمرد، از جمله مدیریتی با ضعف نگرش توسعه‌گرایانه، سنتی و ریسک‌گریز و با ضعف رویکرد علمی و محافظه‌کارانه است. بسیاری از مدیران اصفهانی در زمینه صرف پول برای مباحثی همچون آموزش کارکنان، تحقیق و توسعه، بازاریابی و تحقیقات بازار ضعیف عمل می‌کنند و این مباحث را صرف هزینه به جای سرمایه‌گذاری بلندمدت می‌پندارند در حالی که در کلانشهرهای اقتصادی کشور، این نگرش متفاوت است و مدیران با نگرش بازتر و آزادی عمل بیشتری حرکت می‌کنند. بازاریابی مبتنی بر شناسایی رقبا و برنامه‌ریزی جهت افزایش سهم بازار است و در این زمینه از کارکنان خبره و علمی دارای تجربه استفاده می‌شود اما در اصفهان، مدیران ارشد ترجیح می‌دهند خود مستقیم در امر فروش دخالت کنند و بازاریابی به صورت سنتی و انتخاب مشتریان قابل اعتماد و محدود باشد و تمایلی نیز به حضور در بازارهای بین‌المللی به صورت حرفه‌ای و مستقیم وجود ندارد.

در زمینه منابع انسانی نیز برخی مدیران اصفهانی نگاه صرفاً ابزاری به کارکنان دارند و رابطه خود با کارکنان را یک رابطه دو‌طرفه نمی‌دانند در نتیجه ماندگاری نیروی کار بالاخص نیروی کار خبره در سازمان‌های اصفهانی کوتاه‌مدت است و رضایتمندی نیز در حداقل قرار دارد. این موضوع در برخی شهرستان‌های استان چشمگیرتر و در برخی کمتر است. کیفیت از دیدگاه این مدیران یک اجبار است که تا آنجا که ممکن است بایستی از زیر بار اجبارها فرار کرد و به حداقل‌ها اکتفا کرد زیرا از نظر آنها کیفیت یعنی هزینه و هزینه نیز به هر قیمتی بایستی کاهش یابد. تحقیق و توسعه نیز یک واحد زینتی در بسیاری از واحدهاست و این تفکر که ناشی از دیدگاه تولید‌محور مدیران واحدهای صنعتی استان است باعث شده واحدها تنها به دنبال تامین مواد اولیه و تولید انبوه باشند و بعد بخواهند محصولات تولیدشده را به بازار تحمیل کنند در حالی که مدیران آذربایجانی و بالاخص تبریزی به واسطه همسایگی با ترکیه، نگرش مبتنی بر بازار دارند و شرایط رقابت را بهتر درک می‌کنند.

یکی دیگر از نقاط ضعف مدیریت اصفهانی، خودبزرگ‌بینی افراطی است که این امر باعث شده در همه حال توان خود را بیش از دیگران بدانند و خود را بی‌نیاز از تحقیق، بررسی و شناخت بازارهای به شدت رقابتی بدانند و در نتیجه از این بابت خسارات زیادی را متحمل شده‌اند. این همه‌چیزدانی باعث شده در درون واحدها نیز در ریزترین امور دخالت و تعیین تکلیف کنند که در بیشتر موارد سلیقه‌ای و غیر‌کارشناسی است و این دخالت‌ها و بی‌اعتمادی به کارکنان زیردست باعث نارضایتی گسترده و بی‌انگیزگی در محیط کار شده است. اگرچه صحبت در مورد مقوله مدیریت و به‌طور اخص بومی آن نیازمند بررسی و تحقیق گسترده است اما در این مختصر تلاش شد باب گفت‌وگو گشوده شود و موضوع مدیریت اصفهانی از منظر مدیران آن بررسی و جمع‌بندی شود اگرچه خالی از اشکال نیز نخواهد بود و منتقدانی نیز خواهد داشت اما مدیریت اصفهانی را می‌توان یک واقعیت دانست که از درون فرهنگ مردمان این استان زاده و پرورانده شده و نیازمند ساماندهی فکری و علمی و رفع مشکلات و ایرادات آن و تقویت پتانسیل‌های آن است.

علیرضا بهشتی، علی جنتی، مسعود کرباسیان، مهدی کرباسیان و محمود اسلامیان را می‌توان بخشی از مدیران موفق اصفهانی محسوب کرد. هرچند بسیاری بر این باورند نوع ارتباط میان دو جریان اصلی سیاسی کشور در اصفهان، باعث تربیت مدیرانی می‌شود که هم از نظر کیفیت و هم فراوانی از درجه بالا برخوردار هستند اما آیا می‌توان گفت منطقه اصفهان برای خود، سبک مدیریت خاصی دارد؟ این سبک مدیریت به کدام‌یک از سبک‌های علم مدیریت نزدیک‌تر است؟ اساساً چنین الگویی در کشور به تبعیت از الگوی بومی مدیریت موفق خواهد بود؟ آنچه که در پژوهش مرکز «هم‌اندیشی برای توسعه اصفهان» عنوان شده کارشناسان را نسبت به شاخص‌های توسعه‌یافتگی اصفهان نگران کرده است. در این پژوهش با بررسی ۱۱۰ شاخص توسعه در اصفهان مشخص شد که اصفهان اگرچه در ذهن عرفی جامعه ایران همواره به عنوان استان برخوردار محسوب می‌شده و دومین است اما در واقعیت امر پنجمین استان از نظر توسعه‌یافتگی است (این پژوهش مربوط به سال ۱۳۸۶ است.) حالا بحران زاینده‌رود و مشکلات زیست‌محیطی را هم به مجموعه مسائل مدیریت اصفهان اضافه کنید، چیزی که هشدار کارشناسان را از خشک شدن فلات مرکزی ایران و خالی شدن اصفهان از سکونت در پی داشته است. پاسخ به ناگزیر در مدیریت اصفهانی‌ها و نگرش آنهاست.