آیا کامل‌گرایان انسان‌های کاملی هستند؟!

سوال قدرتمند این است که آیا انسان‌های کامل‌گرا با وجود تمام تلاشی که می‌کنند، انسان‌های کاملی هستند؟ خیر! چرا؟ در این مقاله پاسخ نسبتا کاملی به این سوال می‌دهیم:

تلاش کامل‌گرایان چیست؟ تلاش آنها این است که همیشه خوب، کامل، مقبول و پسندیده به نظر بیایند و هیچ عیب و ایرادی نداشته باشند. برخی از آنها تلاش می‌کنند که همه کارها را به کامل‌ترین شکل ممکن انجام دهند، طوری که هیچ نقص و ایرادی در کارشان وجود نداشته باشد و دقیقا همین نکته در برخی از این افراد ترس از اشتباه کردن را
به ‌وجود می‌آورد. حتی اگر ادعای آنها بر خلاف این گفته باشد، اما تلاش و عمل‌شان این گفته را تایید می‌کند.

آنها با چه تفکری بزرگ شده‌اند؟ این افراد با این تفکر بزرگ می‌شوند که باید انسان کاملی شوند. کامل شدن چگونه است؟ به‌گونه‌ای که هیچ نقص، کاستی یا اشتباهی نداشته باشند، هیچ بهانه‌ای برای ایراد گرفتن از آنها وجود نداشته باشد، دختر یا پسر خوب و پسندیده بابا یا مامان باشند. و وقتی بزرگ شدند دختر یا پسر خوب و پسندیده جامعه شوند.

ریشه‌های کامل‌گرایی چیست؟ ریشه این اختلال گذشته از موارد ذاتی هر انسان و ژنتیک، شرم و خجالت مسموم، هراس از عیب داشتن، هراس از پذیرفته نشدن، میل به برتر بودن، بینش و دیدگاه محدود و ناآگاهی از ماهیت انسانی و آفرینش، میل به تایید شدن، میل به ستایش شدن، وسواس فکری، تربیت نا درست و... است. (لازم به ذکر است که موارد ذکر شده ممکن است با شدت و ضعف متفاوتی در افراد وجود داشته باشند و همه آنها در یک سطح نیستند.)

جهان هستی و هر ذره از آن در کمال خود است، نیازی به کامل شدن نیست. کامل‌گرایان ناآگاهانه به سمت نقص پیش می‌روند. این جهان، جهان تضاد است؛ دو نیمه دارد، شب و روز دارد، ظلم و عدالت دارد، تاریکی و روشنایی دارد، ادب و بی‌ادبی دارد، بخشنده و خسیس دارد و کار هیچ انسانی بی‌نقص نمی‌شود. برای کسی که این دو وجه را به‌عنوان وجوه واقع در جهان هستی و درون انسان درک نکرده است، کامل‌گرایی مسیری رو به کمال به نظر می‌آید.

به بیان ساده تر، نیمه روشن و نیمه تاریک، ویژگی بارز و ذاتی جهان هستی و انسان است. هیچ‌کسی توان مقابله با این وجوه و از بین بردن آنها را ندارد، زیرا این حالت را خداوند در ذات این جهان تعبیه کرده است. اگر می‌خواهید همیشه زیبا، کامل و عالی به نظر بیایید این کاری امکان‌ناپذیر است. هیچ‌وقت نمی‌توانید نقص و کاستی‌ها را از بین ببرید و هیچ‌وقت نمی‌توانید کار صد در صد کاملی را ارائه کنید زیرا همه ما انسان هستیم و دید محدودی داریم.

حرکت کامل‌گرایان حرکتی درست خلاف جهت کمال است. آنها می‌خواهند کامل شوند اما نمی‌دانند که کامل هستند و شروع می‌کنند به ناقص کردن خود! چگونه؟ با تلاش برای حذف یا پنهان کردن وجوه تاریک یا نامطلوب درون خود. البته در بسیاری از موارد هم مشاهده شده است که این افراد نسبت به مسائلی وسواس نشان می‌دهند که از نظر انسان‌های دیگر اصلا بد، زشت یا مساله حادی نیست.

وجود انسان مانند دایره‌ای است که به دو نیمه تقسیم می‌شود. بخشی از آن روشن است و بخشی دیگر تاریک. مهم نیست که ما بخش تاریک را می‌پسندیم یا خیر، مهم نیست که می‌خواهیم وجود داشته باشد یا خیر، مهم نیست که مردم برخی از ویژگی‌های ما را می‌پسندند یا خیر، حقیقت این است که انسان با وجود هر دوی این بخش‌ها به کمال دسترسی پیدا می‌کند. بخش تاریک وجود انسان از بین رفتنی نیست و فردی که تلاش می‌کند آن را از بین ببرد فقط وقت خود را تلف کرده و خود را فریب می‌دهد. این بخش فقط قابل مدیریت و مهار شدنی است. جهان هستی و هر ذره از آن به خودی خود کامل است. کامل‌گرایان از آنجایی که کمال هستی را درک نکرده و تلاش می‌کنند که بخش کوچک‌تر و پست‌تر وجود انسان یا جهان هستی را از بین ببرند در زندگی، ذهن و روان خود اختلال ایجاد می‌کنند، زندگی را به خود سخت می‌گیرند، و با خیال کامل شدن به سوی نقص و کاستی قدم بر می‌دارند. در واقع آنها تعریف نادرستی از کمال دارند. آنها با اعتبار بخشیدن به نظر‌های بیمارگونه‌شان یا با اعتبار بخشیدن به نظر‌های دیگران خود را از کمال حقیقی و وجودی خود دور می‌کنند.

راه‌حل این است که زشتی‌ها، بدی‌ها و تاریکی‌ها را بپذیریم و برای مدیریت آنها در جهت استفاده مثبت آگاهی کسب کنیم و قدم برداریم؛ و اینکه بپذیریم همه ما انسان هستیم و اشتباه کردن اتفاقی است که برای هر انسانی رخ می‌دهد و طبیعی است، حتی برای شما دوست عزیز!

سوال قدرتمند بعدی این است که چرا خداوند همه چیز را در قرینه و نظم ذهنی ما نیافریده است؟ آیا او نمی‌دانسته که بعضی چیزها در هستی عیب دارد و نباید باشد؟ آیا این توانایی را نداشته، یا علم ذهنی ما را نداشته یا اینکه این عمل او پیامی برای ما دارد؟

پاسخ: او خودش این جهان را آفریده و از آفرینش ذره ذره آن هدف داشته است. خداوند مانند ما نیست که بی‌هدف و بهر هیچی کاری را انجام دهد. حتی خالق هم با تمام قدرت آفرینش خود، جهان را با نظم در بی‌نظمی آفریده است. حتی او هم چهره هیچ انسانی را به قرینه نیافریده است و با این کار خود می‌خواهد زندگی اصیل را به ما آموزش دهد. خط کش‌های خود را زمین بگذاریم و بپذیریم که در پس بی‌نظمی‌ها همچنان نظمی عظیم وجود دارد، بپذیریم که قرار نیست همه مثل هم باشند، قرار نیست همه کامل و بی‌نقص باشند. برای آرامش بیشتر بهتر است به خود اجازه دهیم که کامل (در مفهوم کامل‌گرایی) نباشیم و راحت زندگی کنیم. گاهی بهتر است انسان بودن خود را بپذیریم.