احیای تصویری ادبیات کلاسیک
منیر طهانی
گالری ویستا در روزهای اخیر میزبان آثاری از مهدی حسینی بود با عنوان «این بدان آوردم». در این نمایشگاه تصاویری با الهام از کلیله و دمنه و با رسانای طراحی روی دیوار رفت که برای علاقه‌مندان بسیار قابل‌تامل بود. مهدی حسینی فارغ‌التحصیل انستیتو پرات نیویورک در رشته نقاشی وهنرهای چاپی و همچنین عضو هیات علمی دانشگاه هنر است. از این هنرمند تا‌کنون ۲۸نمایشگاه انفرادی و بیش از۵۰ نمایشگاه گروهی در داخل و خارج ازکشور برگزار شده است. همچنین داوری و دبیری بسیاری از جشنواره‌های نقاشی را در کارنامه‌اش دارد و در حوزه تالیف کتاب و مقاله هم یکی از چهره‌های فعال در سال‌های گذشته بوده است. مهدی حسینی که در مقاطعی به‌عنوان مدیرتحصیلات تکمیلی دانشگاه هنر و رئیس دانشکده هنرهای کاربردی دانشگاه هنر و عضو کمیته ممیزی بسیاری از دانشگاه‌های هنر ایران فعالیت داشته، تاکنون شاگردان زیادی را هم به جامعه هنری کشور معرفی کرده است. به بهانه برپایی نمایشگاه تازه این هنرمند با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم:
اگر ممکن است در مورد علت استفاده از کلیله و دمنه درآثارتان توضیح دهید؟
حدود ۲۵-۲۰ سال است که در دانشگاه درسی به نام نقاشی ایرانی در سطح کارشناسی ارشد تدریس می‌کنم که بخشی از آن کلیله ودمنه است. از گذشته‌های خیلی دور کلیله ودمنه به‌صورت نگارش شده همیشه وجود داشته است اما کلیله و دمنه مصور تقریبا از قرن هفتم تا دوره قاجار به‌صورت چاپ سنگی کار شده است. در دوره‌های اخیر با آثاری که بتوانند راضی‌ام کنند برخورد نکرده ام و درنتیجه همیشه کارهای درخشان دوره‌های جلایری، مظفری و تیموری را در کلاس‌هایم برای دانشجویان توضیح می‌دهم. به همین دلیل از۴سال قبل یک بار دیگر شروع به خواندن کلیله ودمنه کردم و در ذهنم آرام آرام فضاها ازنظر تجسمی شکل گرفتند و ازسال قبل فرصتی دست داد که روی آنها کار بکنم.

یعنی این کارها را بعد از نمایشگاه قبلی‌تان که زمستان سال گذشته برگزار شد شروع کرده‌اید؟
بله، بعد از بعد نمایشگاهی که سال قبل درهمین گالری ویستا داشتم شروع کردم که تابستان امسال به اتمام رسید.

در روز افتتاحیه این نمایشگاه از تازه‌ترین کتابتان هم رونمایی شد. چطور شد که این تصاویر را به‌صورت کتاب منتشر کردید؟
واقعیت این است که مدیرگالری ویستا آقای ملک به من پیشنهاد کردند در کنار تصاویر، داستان‌های مربوط هم به صورت خلاصه نوشته وقبل از اینکه آثار قاب گرفته شود کتابی هم تدوین شود. دلیل دیگر این است که خلاصه داستان هر اثر در کنار آن در فضای گالری به لحاظ بصری زیبا نبود و در نتیجه تصمیم گرفتیم که کتاب مکمل آثار باشد.

چطور شد که اسم نمایشگاه را «این بدان آوردم »‌ انتخاب کردید؟
وقتی که هر داستان تمام می‌شود راوی داستان می‌گوید «این بدان آوردم»، یعنی پیامش را نتیجه‌گیری می‌کند که چرا این را آوردم. من هم به همین دلیل این بدان آوردم را به‌عنوان اسم نمایشگاه انتخاب کردم.

کار کردن در فضای متنی مثل کلیله و دمنه سخت نیست؟
در داستانهای کلیله ودمنه وقتی یک داستان شروع می‌شود، هنوز تمام نشده داستان دیگر از دل آن بیرون می‌آید و باید خیلی حوصله داشته باشید تا از فضای قصه خارج نشوید. حتی امکان دارد۲۰تا۳۰صفحه بخوانید وهنوز چیزی از داستان متوجه نشوید. به‌دلیل اینکه این اثر سخت خوان است من خلاصه‌ای از محتوای داستان‌ها را استخراج کردم و با لحن داستان‌های کلیله و دمنه منتشر کردم که نثری که من نوشتم تقلید از نصرالله منشی مترجم فارسی این اثر است اما مثل نثر فاخر او نیست.

شما در نمایشگاه اخیرتان روی طراحی بیشتر تمرکز کرده‌اید. دلیل اینکه از رسانای طراحی برای بیان کارها استفاده می‌کنید چیست؟
بیشتر طراحی کردم به‌دلیل این که از نظر سن و شرایط فیزیکی نمی‌توانم کار بزرگ انجام دهم و ایستاده کار کنم.

علت فقط همین است یا به رسانای طراحی بیشتر اهمیت می‌دهید؟
هر دو عامل دست به دست هم داده‌اند تا بیشتر روی طراحی متمرکز شوم. من بیشتر نشسته کار می‌کنم و از سویی در طراحی تمرکزی وجود دارد که خیلی آن را دوست دارم. به نوعی حالت مراقبه دارد و برای اینکه حس طراحی به دست بیاید آدم باید از همه چیز دور باشد و با تامل نیروهایش را متمرکز کند تا بتواند اثری را روی صفحه کاغذ کامل کند.

فکر می‌کنید ادبیات تا چه اندازه می‌تواند به هنر نقاشی کمک کند؟
به هرحال داستان‌های ما بسیارآموزنده هستند. داستان‌های کلیله و دمنه درست است که از زبان حیوانات بیان شده اما پیام‌های آن جنبه تربیتی و آموزشی دارد و برای تمامی قشرهای یک جامعه به‌کار می‌آید. تا حالا داستان‌های شاهنامه، داستان‌های خمسه و هزارویکشب مورد توجه هنرمندان قرار گرفته و کارهایی هم خلق شده است اما برای اینکه کلیله و دمنه مهجور نماند من به داستان‌هایش روی آوردم و این کارها را انجام داده‌ام. واقعا حیف است که ما چنین پشتوانه‌ای داشته باشیم وآنها را به درستی نشناسیم. به نظر من در دوره معاصر که کارها به سمت روایت پیش رفته‌اند فرصت مناسبی است تا این داستان‌ها مورد توجه قرار بگیرند و ما باید این داستان‌ها را برای نسل جوان، زنده و حالت تصویری آنها را احیا کنیم.