چهار رفتار سمی در جامعه ما چیست؟

میترا فتحی

مربی هوش هیجانی، هوش اجتماعی و مربی زندگی

info@mitrafathi.com

 برای اصلاح هر جامعه‌ای ابتدا باید صادقانه و با شهامت نقص‌های آن را شناخت، با آن مواجه شد و آن را پذیرفت. تنها بعد از شناخت، مواجهه و پذیرش مسائل است که می‌توان برای آنها راه‌حل پیدا کرد و آنها را حل کرد. اصلاح و رشد هر جامعه‌ای وابسته به اصلاح و رشد فرد به فرد آن است. در قرآن آمده است که: «خداوند حال هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنها خود حال خود را تغییر دهند.» امروز روزی است که جامعه ایرانی ما نیاز به درمان اساسی و اصلاح بینشی دارد تا بتوانیم در مسیر رشد و پیشرفت قرار بگیریم و آن را طی کنیم. در این مقاله به چهار رفتار ضدسلامتی، ضدفرهنگی، ضداجتماعی و ضداخلاقی که در جامعه امروز ما وجود دارد اشاره می‌کنیم:

1. صاحب‌نظر بودن در بخش‌های خارج از تخصص

یکی از اتفاقات ناسالم در جامعه ما این است که گویی هیچ کسی در جای خودش نیست. اغلب در هر زمینه‌ای خود را صاحب نظر می‌دانند و غالبا نظر خود را استاندارد جهانی می‌پندارند. در مشاهدات ما دیده شده است که برخی از افراد عامی حتی نظرات دانشمندان را به راحتی نقض می‌کنند.

اینکه ما حد و حدود خود را بشناسیم، اینکه جایی که تخصصی نداریم اظهارنظر نکنیم و اگر این کار را انجام می‌دهیم این جملات را هم عنوان کنیم که «از نقطه نظر شخصی من....» یا «بنا بر تجربه شخصی من....»، اینکه خیلی راحت هر چیزی را ثبت یا نقض نکنیم و اینکه وقتی چیزی را نمی‌دانیم با گفتن «نمی‌دانم» یا «اطلاعات من کافی نیست» یا «در حوزه تخصص من نیست» خود و دیگران را خلاص کنیم کاری بسیار خردمندانه است.

زمانی که صداهای حاشیه خاموش شود، نظرات متخصصین، دانشمندان و اندیشمندان شنیده خواهد شد، آنگاه با شناخت درست و نادرست یا سالم و ناسالم هر کسی می‌تواند راه بهتر را انتخاب کند وگرنه ابتلا به هرج و مرج (اتفاقی که امروز شاهد آن هستیم) تعجب آور و دور از انتظار نیست. بهتر است یاد بگیریم که اگر در زمینه‌ای تخصصی نداریم، نظر ندهیم یا متخصصان را زیر سوال نبریم. اگر نمی‌دانیم، بگوییم که نمی‌دانم. اگر نظری داریم، بگوییم که «این نظر/ تجربه شخصی من است.» همه ما همه چیز را نمی‌دانیم و برای هر کاری باید به متخصصان کاردان آن مراجعه کرد.

2. تخریب دیگری برای پیشرفت خود

از دیگر اتفاقات بیمارگونه در جامعه ما این است که برخی گمان می‌کنند برای پیشرفت آنها لازم است که دیگران پسرفت کنند! بنابراین، اولین واکنش ناسالم افراد این است که رشد و شکوفایی دیگران را به روش‌های ممکن و مختلف، اعم از تخریب شخصیتی، توهین، تمسخر، بی‌اعتبار جلوه دادن، تهمت، فحاشی و... متوقف کنند. قرارداد سالمی می‌توانیم با هم ببندیم، آن هم این است که «اگر کسی قابلیت و لیاقت چیزی را دارد و اگر خدا به کسی چیزی را داده است، دیگر ما چه کاره هستیم؟»

بهتر است هرگاه که شروع به واکنش‌های هیجانی نسبت به فرد موفقی می‌کنیم یک لحظه مکث کنیم و از خود بپرسیم: «فلانی! چرا این کار را می‌کنی؟ چه چیزی در عمق وجود تو موجب آزار تو شده است؟ آیا این عقده تو نیست؟ آیا حسادت نیست؟ آیا ترس نیست؟ آیا واکنش عصبی نیست؟»

بهتر است هرگاه که شروع به رد شدن از روی انسان‌های دیگر به بهانه پیشرفت خود می‌کنیم از خود بپرسیم که: «آیا واقعا رشد تو به پسرفت و حذف او بستگی دارد؟»، «آیا واقعا اگر دیگران پسرفت کنند تو رشد خواهی کرد؟ آیا قدرت تو در همین حد است؟»

3. واکنش‌های شدید احساسی به هنگام عصبانیت

تمامی واکنش‌های هیجانی به دلیل عدم شناخت و عدم توانایی برای مدیریت هیجان‌ها است که با تقویت هوش هیجانی افراد این مساله برطرف می‌شود. یکی دیگر از موارد ضداجتماعی، ضدارزشی و ضدفرهنگی در جامعه ما واکنش‌های شدید احساسی است که افراد به هنگام عصبانیت و ترس بروز می‌دهند.

در خیابان‌های شهرها به کرات دیده‌ایم که یک تصادف، یک برخورد هنگام رانندگی، یک برخورد در پیاده‌رو و... چگونه به بحرانی بزرگ تبدیل می‌شود و چگونه مردم به راحتی یک دعوای بزرگ راه می‌اندازند. همچنین، روزانه در شبکه‌های اجتماعی شاهد این هستیم که افراد به هنگام عصبانیت و ترس چگونه دست به تخریب شخصیتی و هتاکی می‌زنند. یا در دادگاه‌ها شاهد رسیدگی به پرونده هایی هستیم که در آن ها واکنش هیجانی افراد تبدیل به جنون یا واکنش غیر ارادی و شدید شده و منجر به قتل می‌شود.

متاسفانه این همان جامعه‌ای است که جمع کثیری ازآن دانشگاه رفته و تحصیل کرده‌اند، این همان جامعه‌ای است که تبادل اطلاعات در آن به مدد شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های جمعی بسیار پر سرعت است. در اینجا دقیقا به این نکته پر اهمیت پی می‌بریم که آنچه جامعه ما بیش از هر چیزی به آن نیاز دارد، مکتبی برای رشد شخصیتی، تقویت هوش هیجانی، تقویت هوش معنوی و هوش خرد ورزی افراد است. در اینجا می‌فهمیم که دانش بدون اندیشه و خرد اهمیت چندانی ندارد. مردم جامعه ما از بالاترین مقامات آن تا مردم دورترین روستاها باید یاد بگیرند که چطور احساسات خود را بشناسند و آنها را مدیریت کنند. همه ما باید یاد بگیریم که هر قدر هم که عصبانی باشیم باز هم حق تنبیه جسمانی، فحاشی و هتاکی نداریم، و اگر نمی‌توانیم در این زمینه خود را کنترل کنیم، بنابراین باید خود را اصلاح کنیم.

4. دخالت در حریم شخصی دیگران

زندگی شخصی هیچ کسی به دیگری ربطی ندارد. ادب و اخلاق بر ما حکم می‌کند که به هر جایی می‌خواهیم وارد شویم باید ابتدا اجازه بگیریم، چه خانه افراد باشد، چه حریم خصوصی آنها و چه خانه دل آنها؛ این یعنی حفظ تقدس حریم آدمی. انسان‌ها آزاد هستند که سبک زندگی خود را خودشان انتخاب کنند و البته که زندگی اجتماعی نیز حکم می‌کند که ما هنجارها و قوانین اجتماعی را رعایت کنیم تا بهتر بتوانیم در کنار یکدیگر زندگی کنیم، اما اینکه یک فرد چه روشی برای زندگی شخصی خود پیش گرفته است به ما ربطی ندارد. امروزه بسیار شاهد این مساله هستیم که افراد زندگی خود را استاندارد جهانی می‌پندارند و گمان می‌کنند که همه باید با همان سبکی که آنها می‌پسندند زندگی کنند. این مساله فقط از یک ذهن خودشیفته تراوش می‌کند. اگر کسی خلاف معیارهای ما زندگی می‌کند به معنی کمتر بودن، بد بودن یا اشتباه بودن او نیست، بلکه به معنی متفاوت بودن او از ما است، و هوش و خرد حکم می‌کند که ما تفاوت‌ها را بپذیریم و به آن احترام بگذاریم. و در آخر، چنین است که یک جامعه بیمار می‌شود و به سوی پسرفت، کسادی و سقوط می‌رود. هر چه مسائل اخلاقی در یک جامعه قوی‌تر و رایج‌تر باشد آن جامعه سالم‌تر می‌شود و بیشتر پیشرفت می‌کند. یک جامعه از افراد آن تشکیل شده است و این سلامتی در گرو سلامتی تک‌تک افراد آن با هر پست، مقام و جایگاه اجتماعی است.

چهار رفتار سمی در جامعه ما چیست؟